به‌ هر‌ حال

خودتان را هم بومی میکنیم !

پنجشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۶، ۰۸:۴۷ ب.ظ

یکی از چیزایی که این مدت خیلی زیاد شنیده میشه و من به شدت باهاش مشکل دارم اصرار بیش از اندازه‌ی حکومت به بومی‌سازی همه چیزه. یا شاید بهتر باشه بگم نگاه اشتباه حکومت به مفهوم بومی‌سازی. نگاهی که باعث میشه نسبت به مساله‌ی جالب و مثبتی مثل بومی‌سازی انقدر جهت‌گیری منفی توی جامعه وجود داشته باشه. 

تابحال چندین تلاش گسترده برای بومی کردن یه سری از سیستم‌هایی که مردم به طور روزمره ازشون استفاده میکنن صورت گرفته و بلااستثنا همه‌شون خوردن تو دیوار! از موتورهای جستجوی بومی گرفته که افتضاح محض بودن و عملاً بجز رسوایی چیزی نداشتن، تا سرویس‌های ایمیل بومی با سرمایه‌گذاری‌ها و بودجه‌های کلان که حقیقتاً برای اونا هم کلمه‌ای بهتر از رسوایی به ذهنم نمیرسه. اما سوال اصلی اینه که: چرا؟

یکی از دلایلی که همیشه باعث شده چنین پروژه‌هایی با شکست مواجه بشن نگاه امنیتی حکومت به مساله‌ی بومی‌سازیه. این قضیه هرقدر هم توسط هرکسی تکذیب بشه، کاملاً واضحه که سازمان‌های مختلفی توی کشور هستن که این رو حق خودشون میدونن که هرموقع لازم دونستن به یه سری اطلاعات دسترسی داشته باشن. حقیقت ماجرا اینه که بیشتر از نود درصد مردم اساساً طی استفاده‌هایی که از ایمیل، مسنجر یا هر سیستم آنلاین دیگه‌ای میکنن اصلاً اطلاعاتی که لازم باشه به خاطرش نگران باشن رد و بدل نمیکنن. اما این به هیچ وجه دلیل نمیشه که نیازی نباشه به این نگاه امنیتی اعتراض داشته باشن. دقیقاً مثل این میمونه که اگه یه روز بنا شد وبکم تمام لپتاپ‌های کشور کنترل بشه، انتظار داشته باشیم کسایی که جلوی لپتاپشون کار خاصی نمیکنن اعتراضی نداشته باشن! خب منطقی نیست. از طرف دیگه این نگاه امنیتی کاملا مستعد گسترده شدنه. یعنی اگر بر فرض یه سیستم پیامرسان بومی ایجاد بشه که هم مردم ازش استقبال کنن و هم سازمان‌های سوم شخص رو به مرادشون برسونه، قدم بعدی قطعاً کنترل بیشتر توی زمینه‌های گسترده‌تره. احتمالاً این خبر رو شنیدین که دولت چین برای اتصال به اینترنت قانون احراز هویت گذاشته و بنا به این قانون هرکسی بخواد مطلبی رو روی اینترنت منتشر کنه لازمه نام و اطلاعات کاملش در دسترس باشه. یه گریزی هم اینجا به اینترنت ملی و صحبتایی که پیرامونش میشد میزنم! میبینیم که واقعاً تا رسیدن به اون مرحله فاصله‌ی طولانی‌ای نداریم. 

میشه گفت این نگرش امنیتی اصلی‌ترین عامل مخالفت اکثر مردم با هر چیزیه که پسوند "بومی" داشته باشه. و تا وقتی این نگرش توی سیستم حاکم وجود داشته باشه چنین تلاش‌هایی به شکست قطعی محکومن. خود من به عنوان دانشجویی که کار خاصی هم به سیاست و این داستانا ندارم، اگه بحث انتخاب بشه ترجیح میدم کلاً از هیچ پیامرسانی استفاده نکنم، تا اینکه از یه سیستم بومی ولی با نظارت و کنترل -هرچند احتمالی- استفاده کنم؛ و قطعاً افراد هم عقیده‌ی من کم نیستن.

بحث بعدی نحوه‌ی اجرای پروژه‌های بومی‌سازیه. روال طبیعی چنین پروژه‌هایی اینه که سیستم‌های داخلی توسط استارتاپ‌های داخلی بوجود بیان، پا بگیرن، در صورت لزوم حمایت بشن و جای خودشون رو بین سیستم‌های موجود باز کنن. اینکه دولت اعلام کنه ما انقدر بودجه میدیم برای ساخت فلان سیستم بومی مثل یه جوک میمونه. حالا اصلاً وارد اینکه اون بودجه‌ی کلان قراره دست کی سپرده بشه و به چه شکلی مصرف بشه ندارم. ولی صرفاً چنین حرفی بازم به اون بحث امنیتی بودن ماجرا دامن میزنه. چقدر برای ایمیل‌هایی مثل چاپار و میهن‌میل هزینه شد ولی از هیچکدوم کوچکترین استقبالی از طرف مردم صورت نگرفت. و چقدر برای موتورهای جستجوی بومی مثل پارسی‌جو هزینه صرف شد و چه نتیجه‌ای داد! به همین خاطره که میگم این روندها توی ایران کاملاً برعکس طی میشن. شرکت مستقلی مثل بیان مجبوره به خاطر اینکه لازم نباشه به افراد سوم شخص دسترسی اجباری بده، از عمومی کردن سیستم ایمیلی که ساخته صرف نظر کنه؛ و نهادهای بالادست ترجیح میدن به جای بها دادن به اینجور شرکت‌ها، بودجه‌ای رو به دست یه سری افراد بسپرن که احتمالاً خودشون هم میدونن نتیجه‌ی کارشون قرار نیست با اقبال عمومی روبرو بشه. این یعنی عملاً افراد تصمیم گیرنده دور ریختن بودجه رو به پا گرفتن سیستم‌های قدرتمندی که صرفاً "بومی" هستن ولی "دولتی" نیستن ترجیح میدن. نمونه‌های مشابه زیادن. پروژه‌ی خوبی مثل اسنپ تا وقتی سپاه، اونم به دلایل اقتصادی و نه لزوماً حمایتی، پشتش در نیومد تقریباً توان ادامه دادن با وجود هجمه‌ها رو نداشت. این حمایت هم به این قیمت تموم میشه که اگر روزی برای مثال Uber کارش رو توی ایران شروع کنه، احتمالاً خیلیا ترجیح میدن به جای یه سیستم داخلی که اصطلاحاً "به یه جاهایی وصله" از اوبر خارجی و مطمئن‌تر استفاده کنن. اینه که میگم اساساً پا گرفتن استارتاپ‌ها نیازی به حمایت خاصی نداره، توی این شرایط فقط اینکه سنگ‌اندازی بیخود صورت نگیره خودشون کار خودشون رو میکنن. 

اول متن گفتم که خود مفهوم بومی‌سازی چیز مثبت و خوبیه، ولی تو معنای صحیح خودش. اگر به بومی‌سازی به عنوان محدود کردن یه سری سیستم‌ها به داخل کشور و در نتیجه‌ش دسترسی‌های اطلاعاتی که میتونه داشته باشه نگاه بشه شکستش قطعیه. دلیلش هم مشخصه، مردم ترجیح خودشون رو بارها نشون دادن. ولی اگر این بومی‌سازی کاملاً برعکس این باشه چی؟ فرض کنین نگاه‌ها به ماجرا عوض بشه و دولت اعلام کنه از استارتاپ‌هایی که توان ایجاد فلان سیستم رو در حد بین‌المللی دارن حمایت میکنه. یعنی برای مثال همین بیان برای گسترش زیرساخت‌های سیستم بلاگ و جهانی کردنش راه بازی داره و اگه خودش جربزه‌ش رو داشته باشه ازش حمایت میشه. یا مثلاً فلان پیام‌رسان اگر توان پشتیبانی و حفظ امنیت سیستمش رو داشت کارش رو گسترده‌تر میکنه و اگر لازم بود ازش حمایت میشه. [البته بازم میگم منطقی‌ترین روال رشد استارتاپ‌ها از طریق سرمایه‌گذاری‌های غیر دولتیه؛‌ ولی فرض کنیم دولت هم خیلی مشتاقه که تو این چیزا یه کمکی بکنه!] 

در این صورت میشه واقعاً امید داشت که یک سیستم ایرانی داشته باشیم که ازش استقبال میشه. مساله کاملاً واضحه؛ مردم سیستم درون کشوری که هدفش محدود کردن جریان ارتباطات و احتمالاً نظارت باشه -و دائماً درباره‌ی ضعف امنیت و راحت بودن نفوذ به اطلاعاتش گزارش منتشر بشه- رو دوست ندارن، ولی سیستم ایرانی که دائماً از نظر امنیت و امکانات پیشرفت کنه و مسیرش رو به سمت جهانی شدن طی کنه دوست دارن! باز خودم به عنوان یه دانشجوی ساده رو مثال میزنم. من اگر بدونم این سیستم ایرانی که توش وبلاگ مینویسم [البته اخیراً نمینوشتم :)) ولی خب] خارج از ایران هم خدمات زیادی میده و هزاران یوزر داره احساس خیلی بهتری از نوشتنم پیدا میکنم و قطعاً ازش برای پیشرفت بیشتر حمایت میکنم. یا اصلاً ساده‌تر از این. من اسمم سروشه. اگر پیام‌رسان ایرانی سروش سرعت،‌ قدرت و امنیت بالایی داشته باشه و ببینم توی کشورهای دیگه هم به خاطر امکاناتش داره مورد استقبال قرار میگیره و مسیر خوبی داره نه تنها ازش استفاده میکنم بلکه پزش رو هم میدم! والا D: 

ولی این نگاه فعلی بجز هدر دادن بودجه، بیشتر کردن نارضایتی و نهایتاً شکست پروژه‌های بومی‌سازی هیچ نتیجه‌ی دیگه‌ای نداره. امیدوارم هرچه زودتر آقایون اشتباه کارشون رو متوجه بشن و به جای نهادهای دولتی که سیستم‌های محدود داخلی تولید میکنن، شاهد استارتاپ‌های مستقل و خوش‌ذوقی باشیم که در حد بین‌المللی فعالیت میکنن. میدونم زیادی خوشبینانه‌س ولی بالاخره یجوری باید متنو تموم کنم دیگه! D: 

  یه موقعایی لازمه آدم خودشو از همه جا بکشه کنار و یه سر و سامونی به افکارش بده. خیلی جوابه! 

   موزیک Metallica - The Unforgiven II رو هم همینجوری محض حس و حالش گوش بدین اگه حال داشتین.

Localization

۱۰ ۰
سُر. واو. شین
۹۶/۱۰/۲۸
۹ دیدگاه
| اشتراک‌گذاری: به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم

یک به‌هرحالِ چهار ساله!

پنجشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ۰۶:۲۲ ب.ظ

امروز برای من از دو جهت روز مهمیه. از یه طرف روز وبلاگستان فارسی رو داریم و از طرف دیگه سالروز شروع به کار این وبلاگ! درباره‌ی اولی سال‌های قبل توضیح زیاد دادم. گفتم که شروع همه چیز از این پست بود، توی "وبلاگ اصلاً یعنی چه؟" از نوشتن خودم گفتم و توی "تیشه بر ریشه‌ی وبلاگستان فارسی" توضیح دادم که چرا نباید وبلاگمون رو روی تلگرام و اینستاگرام بنا کنیم. تو حیطه‌ی این موضوع حرف برای گفتن زیاد هست ولی خب هرچیزی از یه حدی بیشتر بشه عن ماجرا در میاد. برای همین فقط به لینک دادن به پست سال‌های قبلم و گفتن این جمله بسنده میکنم که برای قدرت گرفتن دوباره‌ی وبلاگستان فارسی و نیفتادنش دست آن سایرین، فقط باید نوشت و گفت و آگاه کرد!

اما این وبلاگ [که تنها وبلاگم نیست اما عزیزترینشونه!] امروز چهار ساله شد. از 16 شهریور 1392 تا همین روز و همین ماه از سال 1396. از روزی که کم‌کم داشتم از رسیدن ایمیل دعوت‌نامه‌ی بیان ناامید میشدم و اومدنش طوری هیجان‌زده‌م کرد که به محض اینکه فرصت کردم وبلاگمو ثبت کردم -انگار اگر دیر میجنبیدم منصرف میشدن و دعوت‌نامه رو پس میگرفتن!- ، تا امروز که بعد از چهار سال تلاش برای حفظ اصالت این وبلاگ دوباره پشت لپتاپ نشستم تا گذشته رو ورق بزنم. از روزی که این پست ارسال شد، تا امروز که دارم این نوشته رو مینویسم. 

طی این مدت چیزای زیادی به من گذشت و تلاشم بر این بود که از هر اتفاق مهم یه نشونه‌ی هرچند کوچیک توی این وبلاگ جا بذارم. منظورم از اصالت هم همینه. توی این مورد معنی اصالت برای من، معنا داشتنه. یعنی تلاش کردم که تا جای ممکن صفحه‌های این وبلاگ رو از چرت و پرت نویسی دور نگه دارم. البته منظورم مدل پستایی که تو صفحه‌ی #جفنگیات میفرستم نیست، همونا هم هرکدوم برام یه چیزی رو زنده میکنن، شاید یکی از دلایل اهمیت این وبلاگ برای من همین باشه که تا جای ممکن از هرزنویسی دور نگهش داشتم، لااقل از نظر خودم، و هر پستی رو که رندوم هم باز کنم یه خاطره‌ی تلخ یا شیرین کوبیده میشه تو صورتم! 

از این وبلاگ که بگذرم، میخوام درباره‌ی سیستم بیان صحبت کنم. قبلاً گفته بودم که بیان باعث شد من از مهاجرت کامل به سیستمای خارجی صرف نظر کنم و بار و بندیلمو همینجا باز کنم. اوایل تنها دلیل این اتفاق امکانات و پشتیبانی خیلی خوبی بود که داشت. یه تیم کوچیک با کارهای بزرگ و ایده‌های بزرگ‌تر! اما اون موقعا اتمسفر بیان برای من -اگه نگم اذیت کننده بود- جذاب نبود. همین الآن هم حجم زیادی از فضای بیان رو وبلاگ‌های ارزشی و مذهبی تشکیل میدن ولی اون موقع اکثریت قاطع این سرویس از این مدل وبلاگا تشکیل شده بود. من مشکلی با وبلاگ‌نویسی ارزشی ندارم و اتفاقاً خیلی هم خوبه که یه فرد مذهبی یا کلاً هر فردی با هر عقیده‌ای بتونه بیاد و نظراتش رو رو با کار فرهنگی بیان کنه. ولی بالاتر هم گفتم که هرچیزی که از یه حدی بیشتر بشه چه اتفاقی میفته! یکی از خاصیت‌های وبلاگ‌نویسی اینه که آدم توی محیطی بنویسه که تعدادی هم فاز و هم بیان خودش هم اونجا باشن؛ و با توجه به اینکه من اینجا زیاد تو فاز نوشتن عقیدتی و خصوصاً مذهبی نیستم توی اون محیط خیلی راحت نبودم. 

اما گذر زمان و خصوصاً شرایطی که برای بلاگفا پیش اومد و باعث سرازیر شدن نویسنده‌های اون به بیان شد، یه نقطه‌ی عطف برای این سیستم بود که طی اون تعادل نسبتاً خوبی توی سبک وبلاگ‌ها برقرار شد. از بین نویسنده‌هایی که مهاجرت کرده بودن افراد خیلی قوی‌ای پیدا شدن که سطح نگارش رو به شکل لذت‌بخشی بالا بردن. این مساله باز توی ماه‌های اول حماسه‌ی بلاگفا کمتر خودشو نشون میداد، ولی به عقیده‌ی من اون ماجرا خواه ناخواه باعث یه جریان سازی شد که طی اون هنوز هم نویسنده‌های قوی‌ای دارن سر بر میارن و تعدادشون بیشتر و بیشتر میشه. این اواخر که بعد از یه مدت دوری طبق عادت قبلیم شروع کردم به گشت و گذار توی وبلاگای جدید و قدیم، به تعداد زیادی نویسنده‌ی خیلی خوب برخوردم که ساعت‌ها میشه بدون خستگی پای نوشته‌هاشون نشست و خوند و لذت برد. این اتفاق خیلی خوبیه و باعث میشه آینده‌ی خیلی روشنی برای بیان و کلاً فضای وبلاگ ایران به ذهن آدم بیاد. خدا رو چه دیدی! شاید چندین سال بعد تیتر یه مقاله‌ی تحلیلی، تاثیر این برهه‌ی زمانی توی اوج گرفتن دوباره‌ی وبلاگ‌نویسی توی ایران باشه. 

دلیل تاکید من روی مهم بودن وبلاگ توی فضای مجازی واضحه. خوندن، مهم و تاثیر گذاره و نوشتن از اون هم بیشتر. وبلاگ تقریباً تنها چیزیه که میتونه به بهترین شکل این مسائل رو توی جامعه رواج بده و تنها مفهومیه که اگر بهش بها داده بشه توان ایستادن جلوی بخش مضر فرهنگ تلگرامی و اینستاگرامی رو داره؛ که با تبر به جون ریشه‌ی فرهنگ جامعه افتادن و دارن وضعش رو از قبل هم خراب‌تر میکنن. [من با تلگرام و اینستاگرام مشکلی ندارم و خودم هم ازشون استفاده میکنم. منظورم یه طیف خاص اتفاقاتیه که این مدل شبکه‌ها باعثش شدن و توی پست سال قبلم توضیحش دادم.] وبلاگ به دنبال خودش کتابخونی میاره، تفکر میاره، نقادی میاره و ده‌ها چیز دیگه هر هرکدوم هرقدر هم کوچیک باشن، نهایتاً تاثیر بزرگی روی بدنه‌ی فکری جامعه میذارن و اون رو به جلو هل میدن.

در نهایت هم باز برگردم به همین وبلاگ. اینجا در برابر خیل بزرگ وبلاگ‌های خوبی که دارن فعالیت میکنن بیش از حد کوچیکه. ولی خب برام ارزش معنوی بالایی داره. خودم از همه بیشتر بخاطر کم آپدیت کردنش از خودم شاکی‌ام و واقعاً دوست دارم به اون سطح فعالیتی که تو ذهنم دارم برسونمش. ولی متاسفانه این قضیه شرایط زیادی رو میطلبه که بیشترشون فکری هستن و تا وقتی حس نکنم واقعاً وقتشه نمیتونم سمتش برم. امیدوارم تو این سال جدید وبلاگم بتونم بیشتر از قبل بنویسم تا هم خودم حس رضایت بیشتری داشته باشم و هم نظرات اون دوستانی که بهم لطف دارن رو بیشتر از قبل توی کامنت‌ها ببینم. ولی شما بنویسین! من هرقدر هم کم بنویسم، در عوضش زیاد میخونم و خیلی وقتا پیش میاد که ساعت‌ها توی نوشته‌های وبلاگای مختلف غرق میشم. زیاد بنویسین و دیگران رو هم به نوشتن ترغیب کنید! [ حق دارین الآن بگین تو کی باشی که بگی ما چیکار کنیم! ولی خب دیگه! D: ]

به امید روزهای بهتر و پربارتر ! ..

  فکر نمیکنم بیشتر از این نوشتن کمکی بکنه. فقط امیدوارم این روند خوبی که گفتم ادامه پیدا کنه و به یه اوج قبل از سقوطِ دوباره تبدیل نشه!

 

Persian Blog's Day 96

۱۱ ۰
سُر. واو. شین
۹۶/۶/۱۶
۲۶ دیدگاه
| اشتراک‌گذاری: به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم

تلگرافی به آینده

جمعه, ۲۶ آذر ۱۳۹۵، ۰۲:۴۷ ق.ظ

وبلاگنویسی سال‌هاست که تغییر خاصی نکرده. یعنی اگه الآن به وبلاگ‌های چند سال قبل نگاه کنیم اکثر تغییری که مشاهده میشه یه سری امکانات در دسترس وبلاگ‌نویساست که نهایتاً باعث شده یه مقدار ظاهر صفحات جذاب‌تر بشن. ولی ذات و بنیان قضیه هیچ تغییری نکرده؛ یا شاید بهتر باشه بگم پیشرفتی نکرده. هنوز هم کنترل‌پنل‌هایی هست و مطالبی که نوشته میشن و صفحات و وبلاگ‌هایی که اگه بخوان مستقل از شبکه‌های غیر وبلاگی شناخته بشن، لینکدونی‌ها براشون حرف اول رو میزنن.

نکته‌ی مطلب هم همین‌جاست. چیزی که از چند سال قبل به مرور حکمرانی لینکدونی‌ها توی وبلاگ‌ها رو تحت‌تاثیر قرار داد، ظهور و همه‌گیری شبکه‌های اجتماعی بود. شبکه‌هایی که خیلی زود در برابر وبلاگ‌نویسی قد علم کردن و توی هیاهوی رقابت های بین خودشون اون رو تا حد زیادی به کتار روندن. معضل "وبلاگ‌" دو چیز بود. اول اینکه خواه ناخواه در رقابت با شبکه‌هایی قرار گرفته بود که دائماً درحال آپدیت و بهتر کردن خودشون بودن، درحالی که وبلاگ به همون فرم ابتدایی خودش باقی مونده بود. و دوم اینکه به جای خلق راه‌های جدید برای شناخته شدن، حتی به نوعی آپوپتوز دست زد؛ از قدرت لینکدونی‌ها به شدت کم کرد و خودش رو وابسته به شبکه‌های اجتماعی کرد. [اینجا گوشه‌ی ذهنتون یه لینک بزنین به این مطلب و اینکه توی این گیر و دار، انفعال افرادی مثل علیرضا شیرازی چه ضربه‌ای به بدنه‌ی وبلاگنویسی بود و با یکم جنب و جوش داشتن چقد میتونستن موثر باشن] پس مسیر طوری بود که از یک طرف سایت‌هایی مثل فیس‌بوک و توییتر و ... رو داشتیم که طی پیشرفت‌هاشون رقیب‌های زیادی رو زیر پا له کردن؛ توی همون سمت اپلیکیشن‌هایی مثل وایبر و واتس‌اپ و تلگرام و ... رو داریم که به سرعت درحال آپدیت دادن و بزرگتر شدن هستن، و توی سمت دیگه وبلاگ رو داریم که تقریباً دست نخورده مونده و میشه گفت فقط به همت یه تعدادی توسعه‌دهنده‌ی به فکر و نویسنده‌های وفادار رو پا ایستاده و ادامه میده.

ولی خوشبختانه اوضاع انقدر هم تیره و تار نموند و اخیراً به سری حرکت‌هایی صورت گرفته که خیلی درباره‌ی آینده‌ی وبلاگ‌نویسی امیدوار کننده‌ست. دوتا از این حرکت‌ها Medium و Telegra.ph هستن که به ترتیب به دست توییتر و تلگرام پایه‌گذاری شدن.

توییتر که قبلا با اپلیکیشن پریسکوپ رفته بود سراغ وبدئوبلاگینگ زنده، حالا یه مدته که مدیوم رو با یه سری ایده‌های اساسی‌ راه انداخته و سعی داره مفهوم وبلاگ‌نویسی رو به جلو هل بده. ایده اینه که به جای اینکه شما دنبال مطالب مورد علاقه‌تون توی وبلاگ‌ها بگردید، اون مطالب به مرور زمان و با توجه به افراد و موضوعات و مطالبی که بیشتر بهشون علاقه دارین خودشون هوشمندانه به سمت شما میان و با تمرکز بیشتری به دستتون میرسن. درواقع یه بستر وبلاگ‌نویسی داریم که توش مطالب خودتون رو منتشر میکنین و خود سیستم به بهترین شکل هم مطالب شما رو به دست اهلش میرسونه و هم مطالبی که دنبالش هستین رو به دست شما. البته این یه توضیح کلی و ناقصه و تنها ویژگی‌های این سیستم این نیست. بهتره خودتون یه سر بزنین و ببینین اوضاع از چه قراره. خوبیش اینه که توی همین مدت نویسنده‌های خیلی خوبی توش شروع به نوشتن کردن و حضور افراد مطرحی مثل پائولو کوئلیو هم باعث میشه امید زیادی به موفقیت بیشتر این شبکه باشه. هرچند همین شبکه‌ هم یه سری ایراد داره و یه سری مفاهیم اصلی وبلاگ‌نویسی -مثل تعیین قالب شخصی و ...- توش رعایت نمیشه، ولی خب!

از طرف دیگه هم تلگرام رو داریم که قبلاً مفصل توضیح دادم که چرا نباید ازش به جای وبلاگ استفاده کنیم. ولی این اپلیکیشن توی آخرین آپدیتش یه چیزی رو معرفی کرد به اسم تلگراف که درواقع به صورت یه فضای جمع و جور و بر پایه‌ی خود تلگرام هستش که توش میشه مثل وبلاگ مطالب بلند همراه با فیلم و تصویر نوشت و برخلاف متن کانال‌های تلگرام، مطالبش توسط موتورهای جستجو خونده میشن. نمایش مطالب توی خود تلگرام هم اینطوریه که لینک متنی که توی صفحه‌ی Telegra.ph نوشتین رو توی تلگرام میفرستین و به شکل یه باکس ظاهر میشه که زیرش یه دکمه‌ی Instant View داره و با لمس کردنش اون مطلب سریعاً توی خود برنامه نمایش داده میشه. این امکان اینستنت ویو توی تلگرام، مطالب سایت مدیوم رو هم پوشش میده و گویا قراره به مرور سایت‌های بیشتری رو هم شامل بشه. بهرحال هنوز برای نتیجه‌گیری زوده و این سیستم جای پیشرفت زیادی داره. ولی اگه مسیرش اونطوری که به نظر میرسه و من فکر میکنم باشه، با یه ایده‌ی جدید و قوی‌ای روبرو هستیم که قراره به زودی یه فصل جدیدی توی مفهوم وبلاگ‌نویسی ایجاد کنه. هرچند ممکنه فقط خوش‌خیالی من باشه و بس!

  البته چیزی که نباید فراموش بشه اینه که ما تو ایران زندگی میکنیم و سطح دسترسیمون به این چیز میزا رو فیلترنت تعیین میکنه نه خودمون. همین مدیوم اگه درست یادم باشه فیلتر بود یه زمانی. تلگراف هم به محض این که اومد فیلتر شد، بعد رفع فیلتر شد و الآن دوباره فیلتر شده فک کنم. ولی چیزی که مهمه اینه که ما امیدمون رو از دست ندیم! D: 

  کاشکی یه شرایطی بود که نویسنده‌های بزرگ خودمون هم تو این شبکه‌ها فعال باشن و بنویسن. مثلاً فک کنین محمود دولت‌آبادی یه وبلاگ داشته باشه که دائماً آپدیتش کنه!

  برگ همزاد من او بود که در مسلخ باد / دست بردم که نجاتش بدهم, دست نداد! ..

۱۴ ۱
سُر. واو. شین
۹۵/۹/۲۶
۱۱ دیدگاه
| اشتراک‌گذاری: به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم

تیشه بر ریشه‌ی وبلاگستان فارسی

سه شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۴۱ ب.ظ

PersianBlogsDay95

امروز 16 شهریور 1395،‌ روزی هستش که وبلاگستان فارسی 15 ساله شد؛ و البته تولد 3 سالگی این وبلاگ هم هست! تبریک میگم به بیان که به قدری خوب بود که تونست 3 سال منو تو خودش نگه داره. نه که آدم شاخی باشم. ولی خب! سال گذشته درباره‌ی اینکه چرا وبلاگ مینویسم و اینا توی این پست توضیح دادم. نوشته‌ی امسالم رو میخوام یکم کاربردی‌تر و رک‌تر بکنم چون کار دیگه از تعارف گذشته! 

آقا زمونه زمونه‌ی بدی شده. یه زمانی بود که خوندن ارزش داشت، نوشتن از اون هم بیشتر ارزش داشت. واقعاً نمیدونم چی شد که به اینجا رسیدیم. به جایی که وقتی یه متن برای دوستت میفرستی، با افتخار برمیگرده میگه من حوصله ندارم متن بلند بخونم خلاصه‌ش کن! به جایی رسیدیم که درصد خیلی زیادی از مردم تنها درکی که از اینترنت دارن، تلگرام و اینستاگرامه! اونم با تلفظ های لج‌درار و اشتباه Telegeraam و InestaGeraam! درواقع الان یه ملتی داریم که فکر میکنن هر چیزی تو اینترنت بجز این دوتا جا درواقع گورستان‌های منسوخ شده‌ای هستن که بجز یه سری ارواح دیگه کسی بهشون سر نمیزنه. و فکر میکنن به صرف اینکه اونا بلدن پیامای تلگرام رو فوروارد کنن یا تو اینستاگرام دوتا دایرکت بفرستن دیگه به خدایانی تبدیل شدن که بر فضای مجازی حکمرانی میکنن! واقعاً اون لحظه‌ای که طرف بهم میگه دیگه دوره‌ی سایت و وبلاگ تموم شده و فقط باید ممبرهای چنل تلگرام رو بالا برد یا فالور اینستاگرام رو کشید بالا یه احساس خلاء مسخره‌ای بهم دست میده که فقط اگه خودتون تجربه کرده باشین میتونین درک کنین! 

درباره‌ی اینکه وبلاگ چیه و من چرا وبلاگ مینویسم سال پیش همین موقع توضیح دادم. الان میخوام یکم مستقیم‌تر برم سر بحث اینکه چرا اگه شما میخواین تو فضای اینترنت نوشته‌هاتون رو منتشر کنین، باید از وبلاگ استفاده کنین و نه از اینستاگرام و تلگرام. دلیلش دقیقاً همون دلیلیه که نباید با چنگال سوپ خورد! اینستاگرام و تلگرام ساختارشون برای ارسال اینجور متن‌ها ساخته نشده. به همین سادگی! یعنی اون عزیزانی که نشستن این برنامه‌ها رو تولید کردن اصلاً تو هدف‌هاشون این نبوده که مردم بخوان از برنامه‌شون به عنوان جایگزین وبلاگ استفاده کنن! 

بحث اینستاگرام که خیلی ساده‌ست. خودم هربار برای کسی اینو توضیح میدم خندم میگیره از اینکه تو جامعه‌ای هستم که باید این الفبای ساده رو ساده‌تر کرد و به یه عده یاد داد که شاید لطف کنن از مواضع خودشون کوتاه بیان! اینستاگرام ساخته شده تا آدما تصاویر روزمره‌ی خودشون رو توش منتشر کنن. عکس! یه امکان هم داره که زیر عکس‌ها کپشن قرار بدین. یعنی مثلاً اگه شما پارسال بهار دسته جمعی رفته بودین زیارت، عکس اون مسافرت دل‌انگیز رو میتونین توی اینستاگرام منتشر کنین و زیرش بنویسین آره مثلاً این سفر فلان موقع بود رفته بودیم مشهد اتفاقاً داداش بزرگه‌م پاش لیزخورد افتاد تو جوب کلی خندیدیم. همین. یه چیزی هم داره به اسم هشتگ. هشتگ بر خلاف تصور خیلی از مردم چیزی نیست که فقط برای کمپین‌ها باشه و چیزی نیست که هرچی بیشتر زیر پست‌های آدم باشه کلاس کار رو بالاتر ببره! هشتگ یعنی زیر پست همون عکسه بنویسین #زیارت که یه نوع دسته‌بندی مطالب صورت بگیره و یکم نظم بیشتری داشته باشه تصاویر کل اینستاگرام برای سرچ و اینجور چیزا. 

از اون طرف تلگرام یه اپلیکیشن برای ارسال پیامه که حتی انقدر شک و شبهه‌ی امنیتی توش وجود داره که برای همین چت کردن هم توصیه نمیشه. معلوم نیست منبع درآمد تلگرام از کجاست. نه تبلیغات داره و نه نسخه‌ی پریمیوم که مثلاً بعد از یک سال برای استفاده از کاربرا پول بخواد. قوی‌ترین فرضیه اینه که تلگرام از راه فروش اطلاعات کاربرا به دولت‌ها کسب درآمد میکنه. شبهه‌ی بزرگتر اینه که چطور پیام‌رسان‌های پرقدرتی مثل وی‌چت و لاین و واتس‌اپ و وایبر دونه دونه هرکدوم به یه شیوه‌ای -مثل فیلتر شدن و ...- کنار رفتن و همه چیز دست به دست هم داد تا یه اپلیکیشن بی‌نام و نشون مثل تلگرام بیاد و فراگیر بشه؟ این قضیه جالب‌تر میشه وقتی که بدونیم تقریباً تنها کشوری که از این برنامه استفاده میکنه ایرانه! این دوتا مطلب رو که پشت سر هم بذاریم میبینیم ممکنه افرادی با یه برنامه‌ریزی هدفمند این برنامه رو تو ایران رواج داده باشن تا راحت‌تر بتونن به اطلاعاتی که میخوان دسترسی داشته باشن! حالا کاری به این مساله نداریم، نوش جونشون! تلگرام هرچی که هست ساخته شده تا مردم به هم پیام ارسال کنن. امکان ساخت چنل توش فراهم شده تا ازش برای اطلاع‌رسانی‌های ساده استفاده بشه. برای مثال خبرگزاری ها بیان و سرخط اخبارشون رو همراه با لینک مطلب توش بفرستن. یا خواننده‌ها بیان اخبار کوتاه خودشون رو توش بفرستن. یا خبرنگارا بیان و مطالب جالب و کوتاه خبری رو توش پست کنن. زیرساخت این برنامه اصلا برای ارسال مطالب بلند نیست! افرادی که تو کانال‌های تلگرامشون مطالب طولانی میفرستن و درواقع ازش به عنوان وبلاگ استفاده میکنن دارن اول به خودشون و نوشته‌هاشون و بعد به وبلاگستان ظلم میکنن! 

اما همه‌ی اینا رو گفتم تا به این برسم که وبلاگ چی داره که نسبت به این دوتا برترش میکنه؟ ببینین دوتا شاخه‌ی خیلی مهم توی شماهایی که متن مینویسین و منتشر میکنین ایجاد میشه. یا واقعاً برای چیزی که مینویسین ارزش قائلین یا نوشته‌هاتون براتون اهمیتی ندارن و هدف دیگه‌ای از نوشتن دارین؛ مثلاً کلاس داشتن یا یه همچین چیزی. اگه برای نوشته‌هاتون ارزش قائل باشین پس براتون مهمه که توی چه بستری با چه قدرتی منتشر میشن و چه چیزایی هستن که نوشته‌های شما رو تو فضای حرفه‌ای‌تری سازماندهی میکنن. خب ..

  1. اول از همه اینکه موتورهای جستجوگری مثل گوگل مطالب وبلاگ‌ها رو پشتیبانی میکنن ولی برنامه‌ای مثل تلگرام رو نه. یعنی مثلاً اگه درباره‌ی کشک یه متن بنویسید و بعداً کسی کلمه‌ی کشک رو توی گوگل سرچ کنه، نوشته‌ی توی وبلاگ براش به نمایش در میاد ولی تلگرام نه! 
  2. امکان بایگانی منظم مطالب هم از نظر زمان و هم موضوع توی وبلاگ وجود داره و هر متنی که مینویسید به خوبی دسته‌بندی میشه و هرکسی میتونه به سادگی بهشون دسترسی داشته باشه. درحالی که نوشته‌های تلگرام و اینستاگرام فقط پشت سر هم قرار میگیرن و بعد از یه مدتی نوشته‌ها به قدری تو لیست عقب میرن که هیچکس اونها رو نمیخونه و درواقع با دست خودتون نوشته‌ی خودتون رو خاک میکنید.
  3. امکان گرفتن نسخه‌ی پشتیبان از مطالب هم خیلی مهمه. تجربه نشون داده این اپلیکیشن‌های پیام رسان هیچوقت موندگار نیستن و دیر یا زود مردم تصمیم میگیرن به برنامه‌ی دیگه‌ای رو بیارن. در این صورت تمام مطالبی که طی مدت‌ها توی تلگرام یا اینستاگرام نوشتید از دسترس خارج میشن و راهی برای جمع‌آوری و انتقال اونا به جای جدید ندارید. ولی وبلاگ‌ها امکان پشتیبان گیری دارن و هرموقع بخواید میتونید با مطالب عزیزتون به فضای دیگه‌ای مهاجرت کنید. 
  4. امکان نظر گذاشتن به شکل مناسب زیر پست‌های تلگرام اصلاً‌ وجود نداره و توی اینستا هم ناقص هستش و منظم نیست. درصورتی که نظرات یکتا برای هر مطلب توی وبلاگ مشخص هستن و پاسخ نویسنده به هر کامنت هم خیلی منظم نمایش داده میشه.
  5. امکان لینک دادن بین مطالب داخل یا خارج توی اون دو سیستم بسیار ناقص وجود داره و یا وجود نداره، درصورتی که توی وبلاگ به سادگی این مورد امکان پذیره. اگر اهل نوشتن باشین میدونین گاهی لینک دادن چقدر ضروری میشه.
  6. امکان به اشتراک گذاری مطالب شما توسط دیگران توی تلگرام و اینستا به خوبی وجود نداره. درصورتی که هرکسی مطالب وبلاگ رو به سادگی و با یک کلیک میتونه توی سایر شبکه‌های اجتماعی Share کنه.

ده‌ها برتری دیگه میتونم نام ببرم که دیگه خودم حوصله ندارم! ولی هست. اعتماد کنین بهم :D 

اما دوتا بهانه‌ای که دیدم ملت بیشتر از همه میارن تا از ساختن وبلاگ سر باز بزنن یکیش اینه که میگن وبلاگ ساختش تخصصیه و حوصله میخواد و وقت زیادی میگیره. و یکی هم اینه که اگه وبلاگ خوب بود سیاستمدارا و هنرمندا و ... توی اینستاگرام و این مدل برنامه‌ها فعالیت نمیکردن! خب جواب ..

اول اینکه ساخت وبلاگ به هیچ وجه تخصصی نیست و نیاز به علم خاصی نداره. فقط کافیه توی یکی از سیستم‌های وبلاگدهی ثبت نام کنید و یه قالب انتخاب کنید و شروع به نوشتن کنید. باقی چیزایی که فکر میکنید ازتون وقت میگیره رو خودتون به مرور زمان یاد میگیرید و بدون دردسر درستشون میکنید. یعنی به اون شکلی که فکر میکنید دردسر نداره واقعاً.

درباره‌ی آدمای معروفی که توی اینستاگرام فعالیت میکنن هم توضیح ساده‌ست. این افراد جایی میرن که مخاطب عام بیشتری باشه و ارتباط سریع‌تری با مردم داشته باشن. مثلاً محسن چاوشی وقتی شب توی خونه‌ش داره آهنگ گوش میده و میخواد یه بیت شعر بفرسته بدیهیه که اینستاگرام براش مناسب‌تره. ولی هنوز هم رسمی‌ترین پایگاه مجازی همین آقای چاوشی سایتشه. این وسط افرادی مثل حمید بعیدی نژاد یا محمدعلی ابطحی هم هستن که بخاطر ارتباط نزدیک‌تر با مخاطب عام، متن‌های بلندشون رو توی اینستاگرام منتشر میکنن که تو همین موارد هم میبینید که دسته‌بندی نشدن نوشته‌هاشون باعث میشه که خیلی زود به عقب لیست برن و عملاً از دسترس خارج بشن و دیگه توسط کسی خونده نشن! که باز در همین مورد هم پایگاه اصلی آقای ابطحی وبلاگشون هست نه اینستاگرام! و آقای بعیدی نژاد هم ممکنه وبلاگ داشته باشن که من بی‌اطلاعم ازش.

پس خواهشاً از هر چیزی تو جایی که کاربرد داره استفاده کنین! درسته که با آچار فرانسه هم میشه میخ رو تو دیوار کرد، ولی اگه هر ابزاری رو تو جای خودش استفاده کنین خودتون هم حس بهتری میکنین. واقعاً بهتر نیست اگه تصاویرتون رو توی اینستاگرام بفرستین، با دوستاتون توی تلگرام چت کنین و در کنار اینا یه وبلاگ داشته باشین که نوشته‌هاتون رو توش منتشر میکنین؟ 

بازم میگم، وبلاگ به بهترین شکل نوشته‌های شما رو به دست همون افرادی میرسونه که دنبالش هستن؛ وبلاگ شما رو با افراد هم عقیده‌تون آشنا میکنه؛ وبلاگ قدرت شما رو تو بیان افکار و عقایدتون بالا میبره. با دور بودن از وبلاگ خودتون رو از تمام اینا محروم میکنید! 

• در همین باره: مرگ وب نزدیک است / حسین درخشان

 

  توییتر و فیسبوک خوبن. ولی تلگرام و اینستاگرام به شکلی که الآن استفاده میشن واقعاً تیشه به ریشه‌ی تمام ارزش‌های قدیمی وبلاگستان هستن.

  ساعت خوابم به قدری به هم ریخته که باید خود کاظم قلمچی برام یه برنامه بنویسه واسه درست کردنش :))

  اینکه من قبلاً فیلم ارباب حلقه‌ها و اینا رو یکی دو بار دیدم ولی چیز زیادی ازشون یادم نیست و الآن که میبینم بازم برام جدیدن خیلی عجیبه؟ مریضی چیزی دارم میشم ینی؟ 

  دانشگاها دارن شروع میشن و تازه هزار تا کار که باید بکنم یادم اومدن. دو ماه چیکار میکردم پس من؟

  اگه حسین درخشان رو نمیشناسید درباره‌ش سرچ کنید و بخونید. جالب و مهمه.

  نغمه‌ی آتش و یخ رو شروع کردم. آره میدونم، دیوانه‌م! فقط خدا کنه یجوری نشه از چالش عقب بمونم کلاً! :/ 

 

۵ ۱
سُر. واو. شین
۹۵/۶/۱۶
۲۸ دیدگاه
| اشتراک‌گذاری: به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم