بحث فمینیستها هم بساط جالبی شده است. با عدهای فمینیست که در شبکههای اجتماعی حمایت از قشر مظلوم مونث در جامعه را در بوق و کرنا میکنند مشکلی ندارم. درواقع اصلاً با حمایت از حقوق زنان مشکلی ندارم. چرا که بسیاری از این حقوق آشکارا در ایران نادیده گرفته میشوند و کسی نمیتواند این حقیقت را انکار کند، حتی مسببین آن. مشکل من با فمینیستهایی است که پا را از حد خود فراتر گذاشته و دیگر تنها به برابری حقوق زن و مرد راضی نیستند، انتقام میخواهند!
به شخصه در فضای اینترنت با وبلاگهای کاملاً فمینیستی، یا وبلاگهایی که نویسندهی آنها دیدگاه فمینیستی دارد برخورد زیادی دارم و معمولاً برای مطالعهی نوشتههای آنها وقت میگذارم. دادخواهی و عدالتخواهی که حرف تمام نویسندگان اینگونه وبلاگهاست قابل تحسین و حمایت است. ولی برخی از حواشی آنها ،که متاسفانه کم هم نیستند، من را همیشه آزار میدهند.
به زعم من پیش از موضعگیری در جبههی فمینیستها باید مرز دقیقی بین کسب حقوق زنان و سلب حقوق مردان قائل شد. دو نکته هم باید مورد توجه قرار گیرد. نخست این که فمینیسم یک مکتب اجتماعی است که شکل گیری آن در ایران نبوده و فقط در ایران هم ادامه نیافته است، پس ایران تنها کشوری نیست که حقوق زنان در آن گاه با بیمهری مواجه میشود. دومین نکته این است که فمینیسم گرایش های متعددی دارد که هرکدام ریشهی این بی مهری را عاملی به نسبت متفاوت قلمداد میکنند. برای مثال فمینیسم مارکسیستی پیش از نظام مردسالارانه، نظام سرمایهداری را عامل این رخداد میداند. پس باید بدانیم که صرفاً به نام فمینیسم نباید اسلحه را به سمت تمام مردان نشانه رفت.
مشکلی که درحال حاضر با آن روبرو هستیم همین عدم تفکیک صحیح تفکرات فمینیستی است. یعنی یک فرد معترض پیش از آن که از اطلاعی از تاریخچه و گرایشهای فکری این مکتب داشته باشد خود را عضوی از آن دانسته و با این فکر که "اگر به زنها ظلم میشود پس مردها مقصر هستند" موضع نادرسی را پیش میگیرد. متاسفانه همین امر موجب شده که امروزه حمایت از حقوق زنان در وبلاگستان فارسی و حتی شبکههای اجتماعی بیشتر به چیزی مانند وبلاگهای کلکل دخترها و پسرها شبیه باشد تا یک جنبش صحیح و کارآمد. درواقع ما بیشتر شاهد فرافکنیها، مقصر جلوه دادن ها و به نوعی عقدهگشاییهای اینترنتی هستیم تا پروژههای مفید و لازم توجهی مانند کفشدوزک.
تمام اینها در نهایت منجر به سردرگمی خود شخص میشوند. شخصاً بارها در وبلاگهایی که در این زمینه مینویسند شاهد مطالب ضد و نقیضی بودهام که با کمی تفکر پیامهای اجتماعی فراوانی دارند. برای مثال نویسندهای که هم از کار کردن زنان و هم از کار نکردن آنها در جامعه نالان است؛ در نوشتهای به دیدگاه برخی مردها مبنی بر نادرست بودن کار کردن زنان در جامعه میتازد، و در نوشتاری دیگر انتظار اینکه زنان از آشپزخانه خارج شوند و در جامعه پا به پای مردان کار کنند را محکوم میکند! ارزشهای دوگانه نیز مشکلی دیگر است؛ مطابق هر عقل سلیمی آزار دادن و سختگیری بیشتر بر مردها چیزی نیست که راه را برای دستیابی به حقوق زنان هموارتر سازد. اما برخی از وبلاگهای فمینیستی همین مطلب را در قالبی به مخاطب ارائه میدهند که بسیار منطقی و لازم به نظر برسد! برای مثال چندی پیش به وبلاگی برخوردم که نویسندهی آن آزادیهای زنان در کشورهای اروپایی و آمریکایی را میستود (مقصود صرف آزادی های جنسی نیست) و سیاست آن کشورها که منجر به آن آزادیها شده است را الگویی لازم الاجرا برای ایران میدانست. تا اینجای کار منطقی به نظر میرسد. ولی پس از آن سختگیری بیشتر بر پسرها -مثلاً لزوم سربازی اجباری- را امری ضروری در همان راستا قلمداد میکرد. اما نکتهای که نویسنده به آن توجه نکرده بود، و یا سعی در نادیده گرفتن آن داشت، این بود که در اکثر همان کشورهای اروپایی و آمریکایی که سنگ سیاست هایشان را بر سینه میزد، سربازی پسران اختیاری است!
نویسندههایی هستند که وقتی صحبت از سربازی پسران میشود میگویند شما باید سربازی بروید و ما هم آشپزی یاد بگیریم. شما اسیر پادگان و ما هم اسیر آشپزخانه. از آن سو وقتی صحبت از کار میشود میگویند شما کار میکنید پس چرا ما نکنیم؟ بندمان را باز کنید تا از آشپزخانه خارج شویم. و از سویی دیگر وقتی بحث کار میشود میگویند جنس لطیف ما برای کار در جامعه بیش از حد آسیبپذیر است، کارهای بیرون از خانه با شما، بند آشپزخانه را هم به ما مرحمت فرمایید. و همین دور تکرار میشود. آشپزخانه همزمان سلاحی وبلاگی در مقابل سربازی و کار مردان میماند و حقوق زنان هم همچنان در جامعه پایمال میشود.
حرف من نادرستی جنبش فمینیسم نیست. جنیش درست است، اقدامات شما نادرست است. اگر هدف واحدی هست پس بجای کینهورزیهای مجازی باید متحد شد تا بتوان به شکل درستی به آن دست یافت. بجای نوشتن مطالبی که حتی مردان حامی حقوق زنان را هم به مخالفت وامیدارد، مقالاتی منتشر کنید تا سطح آگاهی جامعه بالاتر رود. از نظر من دیگر زمان آن رسیده که به جای گیسکشی های اینترنتی، چرخی که در حال گرداندن آن هستیم را به مسیر صحیح هدایت کنیم.