به‌ هر‌ حال

کمپین نه به آروغ روشنفکری!

دوشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۰۰ ق.ظ

کمپین خیلی چیز خوبیه، کلاً اتحاد مردمی خیلی خوبه. چه اتحاد واسه بالا بردن تمامی افراد هر دو فهرست، تَکرار میکنم، تمامی افراد هر دو فهرست باشه، چه اتحاد واسه صرفه‌جویی تو مصرف آب! ولی بعضی از دوستای گل توی خونه دیگه واقعاً دارن گند کمپین زدن و حمایت از فلان کمپین رو در میارن. یکم منطقی باشین. عضو کمپین شدن با کلاسه،‌ قبول دارم! نمیگم حمایت نکنین. فقط قبل حمایت یکم فکر کنین!

وقتی با کمپین گسترش کتابخوانی بیعت کردین هفته‌ی بعدش کمپین نه به کتاب کاغذی رو لایک نکنید! یا بذارین اینطور بگم؛ اگه واقعاً قبول دارین که کتاب نخوندن مردم تو ایران معضل بزرگیه پس باید قبول داشته باشین که به هر طریقی باید از کتاب خوندن حمایت کرد. پس برای دفاع از درختان عزیز و دوست داشتنی برین کمپین نه به مبل چوبی رو لایک کنید! چیکار به کتاب دارین بزرگوارا؟ یا اصلاً اگه واقعاً دغدغه‌ی طبیعت رو دارین بیخیال درختا بشین، اونا بدون لطف شما هم زندگی میکنن، به جاش برین کمپین من از کیسه‌ی پلاستیکی استفاده نمیکنم رو دنبال کنید!

بحث من اینه که هیچکس با شیر کردن یه عکس حمایتی روشنفکر نشده! پس فقط برای اینکه هر هفته توی اینستاگرامتون حمایت از یه کمپین جدید رو تو بوق و کرنا کنید تا اطرافیان بگن این چقد کول و اپن‌ماینده دنبال این مباحث نباشید. چرا؟ چون ته این مسیر رو بگیری میرسی به الآن که کمپین‌ها این شکلی شدن: نه به ماهی نوروز، نه به سبزه‌ی عید، نه به سمنو! و لابد چند صباح دیگه باید منتظر کمپین نه به نوروز و امثال اون باشیم! [منم که روی سمنو حسابی غیرت دارم. دهن آدمو باز میکنن! :D]

به عنوان یه مثال عرض میکنم که مفهوم‌تر باشه موضوع؛ چون احتمال میدم قدم بعدی همین باشه بیاین به جای کمپین احتمالی نه به سیزده بدر برای حمایت از طبیعت، کمپین جمع کردن زباله در سیزده بدر رو راه بندازین! 

بیاین بجای لایک کردن هر کمپین جدید و کشکی برای روشنفکر شدن، یه کمپین منطقی راه بندازیم به اسم نه به آروغ‌های روشنفکری! باور کنین مفید تره.

  منظورم این نیست که همین الآن راه بندازیم! نمادین گفتم :D 

Campaign

۳ ۰
۱۲ دیدگاه
| اشتراک‌گذاری‌: به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم

این مطلب با برچسب‌های, روشنفکری, نه به سبزه نوروز, نه به سمنو, کمپین در تاریخ دوشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۰۰ ق.ظ، توسط سُر. واو. شین منتشر شده است.
  • نرگس ...

    ۱۷ اسفند ۹۴ ، ۰۱:۳۱

    یه سوال : قضیه "نه به"  چیه؟! منظورم اینه که وقتی اول کلمه میاد چه معنی میده؟!

    متوجه نمیشم.

  • سُر. واو. شین

    ۱۷ اسفند ۹۴ ، ۰۱:۴۱

    مثلاً شما میگی "نه به آزار حیوانات" . یعنی به آزار دادن حیوانات "نه" گفتی و باهاش مخالفی. یه اینطور چیزی.

  • آیدین

    ۱۷ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۵۴

    اینارو باید با همون کمپین سرشونو برید :| 


    کلا ملت جدیدا تمام تلاششون رو میکنن تا عنِ هرچیزی رو در بیارن . یعنی هرچیزی . کافیه ی موضوعی لایک خورش زیاد باشه یعنی کاملا ملت توانایی اینو دارن که از هرگونه موضوعی عن بسازن . چه دیوار مهربانی باشه چه لات های مازندران :| الان هرچی دارم فکر میکنم هیچ موضوعی نیست که بیشتر از یه سال فعالیت کرده باشه و عنش در نیومده باشه :| فاک :|

  • سُر. واو. شین

    ۱۷ اسفند ۹۴ ، ۱۵:۵۲

    ایرانی ایم دیگه. چه میشه کرد :| :D 

  • منا مهدیزاده

    ۱۷ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۵۲ وب سایت

    آخ که چقدر بود این موضوع رو میخاستم بکوبم!!! برگشتن میگن سبزه عید پرورش ندیم جاش درخت بکاریم... خب آقا درخت رو بکار ولی با حذف سبزه عید داری یه فرهنگ رو نابود می کنی و در ازاش واقعن چقدر صرفه جویی میشه در مصرف آب؟ یا مثلن میگه من ماهی قرمز نمیگیرم چون توی تنگ می میره... اولن که خب درست ازش مراقبت کن یه دو هفته عید بعدم برو آزادش کن! این همه حوض ماهی توی همه شهرا داریم این همه رودخونه و دریاچه و برکه داریم برو آزادش کن بعد عید! نه به سمنو هم که البته مسخره بازیه بچه های توییتری بود که میخاستن این کمپین های نه به ماهی و نه به سبزه رو مسخره کنند... :)) کلن واسه هر چیز مزخرفی این روزا دارن کمپین تشکیل میدن!

    آخ اون مطلبی که راجع به سمنو بود رو رفتم خوندم باز... از یه طرف کلی دوباره ذوق کردم و حال کردم و لذت بردم و یاد خاطرات شدم و اینا... ازون طرف داغ دلم تازه شد باز :)) سروش جان پسرم... من کشتم خودمو یه ساله :))) واسه شادیه روحه منم که شده یه دونه از این پستای مدل قدیمی هم بزن دیگه... خیر ببینی جوون :))) نه اینکه دوست نداشته باشم پستای الانتو ها... نه من بشدت دوست دارمشون! ولی خب فان بودن اونا :))) به یکم خنده نیاز داریم هممون فکر کنم... تو اینطور فکر نمی کنی؟ :دی

  • سُر. واو. شین

    ۱۸ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۵۸

    دقیقاً مسئله همینه. البته به نظرم این مدل کمپین‌ها از جای دیگه‌ای آب میخورن و هدف‌دار هستن ولی خب! اون سمنو رو هم در جریانم برای مزاح گفتم :D 


    اونم به چشم. سعی میشه :))

  • م

    ۱۸ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۲۰

     ته همه اینا رو بگیری میرسی به بیکاری!

    مردمی که جایی نیست تا ایده های بدرد بخور خودشون رو تبدیل به پول شغل رفاه خدمات اجتماعی و فرهنگی کنن  و از این راه سری تو سرها دربیارن میچپن تو خونشون از راه لایک کردن کلاس میخرن:-)

    حالا چرا نه به کتاب کاغذی؟ خب به جاش آری به کتاب الکترونیک خخخخخ اتفاقا خود من همین چند روز پیش تو وب کسی تبلیغش کردم .میدونم فرق زیادی تو حفاظت از محیط زیست نداره اما قضیه ناشیرین ایرانی فرق داره مثلا همین چند وقت پیش یکی از ناشرین ۳۰ تا کامیون کتاب به ارزش چند میلیارد رو به قیمت ۳۰ ملیون راهی بازیافت کرد چون فروش نرفته بود وقتی خبرنگار ازش پرسید فک نمیکنید فروش نرفتن کتاب هاتون به خاطر اینه که محتوای کتابهای شما قدیمی شده جواب داد: بله کتابای ما قدیمی شده ولی مگه دانشگاه ها علم پزشکی روز رو تدریس میکنن:|  خب به نظرت حال این آدمو بی فکر  رو نباید گرفت؟ 
    نه به کتاب کاغذی درست نیست ولی بهتره تا وقتی نسخه الکترونیک یه کتاب دردسترسه ( ولو مفتی چون این ناشرا رو باید ادب کرد) نسخه کاغذی نخرید! تا این همه ارز از کشور به خاطر واردات کاغذ خارج نشه .

  • سُر. واو. شین

    ۱۸ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۰۵

    من به هیچ عنوان موافق نیستم که بجای خرید کتاب کاغذی بریم الکترونیکی بگیریم. اولاً کتاب رو تبلت و موبایل و ... هیچوقت نمیتونن حس کتاب کاغذی رو داشته باشن و جاشو بگیرن. و دوماً اگه ناشرین دارن خطایی میکنن و راهو اشتباه میرن باید از راه درستش اعتراض کرد. اگه کسی مشکلی باهاشون داره میتونه علناً اعتراض کنه به این قضیه. [هرچند اصلاً‌ اعتراضی تو این زمینه بنظرم صحیح نیست. مردم باید برای اینکه کتاب‌ها به بازیافت فرستاده نشن برن کتاب بخرن و از ناشرین حمایت کنن! این که کتاب چاپ میشه و فروش نمیره مشکل ناشر نیست. اتفاقاً‌ ناشر سمت مظلوم این قضیه‌س!]  به علاوه کسی که بخواد برای خودش و افزایش آگاهیش کتاب بخونه کاری به این مسائل و تحریم ناشر و اعتراض و فلان نداره. میخره! 


    این نظر منه البته :D 

  • م

    ۱۸ اسفند ۹۴ ، ۱۵:۱۳

    بله البته نظر شما محترمه خب من نگفتم جایگزین کنیم گفتم حتی المقدور. چون به نفع جیب خودمون هم هست و کشور ما اولین جایی نیست که تبلیغ میشه و البته وقتی گفتی حس کتاب کاغذی رو نمیده دلم خواست کنار دستم بودی تا حسابی بزنمت:-)

     به هیچ عنوان ناشر طرف مظلوم قضیه نیست چون به خاطر دریافت یارانه کاغذ هیچ توجهی به آپ کردن کتابای تخصصی ندارن . دلیلش رو هم میگم
    مثلا: چرا یه ناشر اصرار داره امتیاز نشر الکترونیک بیشتر کتابای پرفروش رو نده در حالیکه اختلاف قیمت کتاب الکترونیک و کاغذی فقط به خاطر کاغذه نه چیز دیگه یعنی سهم همه درش محفوظه به جز کاغذ. به عبارت دیگه مگه ناشر از کاغذ پول درمیاره که امتیاز نشر الکترونیک رو واگذار نمیکنه؟ اونم زمانیکه فروش الکترونیک انقدری نیست که کتابای کاغذی فروش نرن! الان خودت یه سری بزن به کتابای الکترونیک ببین بدترین ترجمه ها که مطمین هستن فروشی نداره و یا کتابای عهد بوق که دیگه چاپ نمیشن مجوز نشر الکترونیک گرفتن. مگر نه اینکه ناشر دلش میخواد ما کتاب بخونیم خب یه عده زیادی دلشون میخواد نسخه الکترونیک رو بخونن هم به جیبشون فشار نمیاد هم ناشر نفع میبره چرا من وقتی ۱ ساله درخواست چند کتاب رو دادم در جواب به من گفتن تقصیر ما نیست ناشر اجازه نمیده . مثلا شما بخواید دو تا رمان جز از کل (۴۰ تومن) و ۲۶۶۶(55 تومن!!) شیرین ۱۰۰ تومن بابت نهایتا ۱۰ روز کتاب خوانی اونم تو این وضعیت اقتصادی مردم!!! خب همین رمان ۲۶۶۶ تو فیدیبو نصف قیمته (۲۴ تومن) اونی که کتاب کاغذی دوست داره خب دندش نرم بره بخره ولی من که برام فرقی نداره ترجیه میدم کتابم همیشه همراهم باشه و پول کمتری بدم به جای ۱۰۰ تومن ۵۰ تومن پول بدم به جای دو تا کتاب ۴ تا بخونم! مطمین باش یه کتابخوان بالفعل همیشه این حساب کتابا رو میکنه چون کتاب بخش تفریحی زندگیش نیست و مثل خرج خوراک و پوشاکش در طول ماه تو سبدش هست پس ناشر محترم و مظلوم  چه مرگشه که حرکتی در جهت تشویق به کتابخوانی انجام نمیده؟ بعد هم مثلا ما اعتراضمون رو چه جوری باید به گوش ناشر برسونیم؟ 

  • سُر. واو. شین

    ۱۹ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۱۳

    به نظرم من اینا تا حدودی زیاده خواهی از ناشرین محسوب میشه. منم خب خودم ناشر نیستم که بیخود ازشون دفاع کنم ولی بهرحال اونا هم یه صنف محسوب میشن دارن کاسبی میکنن با این کار. قطعاً تو این شرایط اقتصادی اونا هم باید به فکر سود خودشون باشن. تو شرایطی که همه‌ی اصناف از میوه‌فروش بگیر تا مکانیک دارن به هر بهونه‌ای سعی میکنن درآمدشون رو بیشتر کنن نمیشه فقط به یکیشون گیر داد. 


    البته قبول دارم فروش کتاب الکترونیکی باید تو ایران آزادتر از این باشه ولی خب تو آمریکا و کشورهای دیگه هم قوانین سختی رو این مساله دارن. 

    اینم قبول دارم که قطعاً این صنف هم خیلی کم و کسر دارن و اشتباه میکنن. ولی خب همه میکنن. ما هم جای اونا بودیم میکردیم! نباید یه طرفه به قاضی رفت بنظرم.

  • هولدن کالفیلد

    ۱۹ اسفند ۹۴ ، ۰۱:۵۹ وب سایت

    اینقدر که ما درگیر فُرم هستیم، فرمیست های بزرگ تاریخ درگیرش نبودن! محتوا پحتوا تعطیل!

  • سُر. واو. شین

    ۱۹ اسفند ۹۴ ، ۰۲:۱۳

    دقیقاً!

  • منا مهدیزاده

    ۱۹ اسفند ۹۴ ، ۰۷:۴۵ وب سایت

    من به این آقا/خانم م دوست دارم جواب بدم :دی

    مشکل اصلی رو بیکاری دونستند ایشون... من می خوام بکوبم این قضیه رو! مشکل ما اصلن بیکاری نیست! به هیچ عنوان قبول ندارم این حرف رو که "جایی نیست تا ایده های بدرد بخور خودشون رو تبدیل به پول شغل رفاه خدمات اجتماعی و فرهنگی کنن"! من نمیگم که داریم توی یه کشور بی نقص و بدون مشکل زندگی می کنیم... ولی همه چیز رو هم نمیشه گردن کشور انداخت...
    یه قضیه ای که الان وجود داره اینه که تحصیلات دانشگاهی توی کشور ما راحت محسوب میشه! کلی دانشگاه دولتی و آزاد و پیام نور و غیرانتفاعی موجوده. دو سه سال پیش مجله همشهری جوان یه کار بامزه ای کرده بود... برای هر کنکوری یه نفر رو فرستاده بود که صرفن رفته بود سر آزمون، برگه سفید داده بود و اومده بود بیرون. توی تجربی ۴۰هزار، توی ریاضی ۳۸هزار و توی انسانی ۱۳هزار آورده بودند. بعدش رفتن انتخاب رشته کردند و هر سه نفرشون میتونستند یه رشته تقریبن مناسبی توی یکی از دانشگاه های تهران بخونند. این میدونی معنیش چیه؟ یعنی یه نفر با دانش صفر میتونه بره دانشگاه! پس دانشگاه رفتن واقعن کار سختی نیست توی کشور ما. حالا خود دانشگاه رو در نظر بگیر. ما توی کشور استادهای بسیار بسیار با سواد و کاربلد داریم... من اصلن منکر این قضیه نیستم. اما تعداد این استادها خیلی کمتر از تعداد دانشگاه هامونه و به همین دلیل حتا توی دانشگاه های طراز اولمون هم استاد های نه چندان باسواد و کاربلد زیاد پیدا میشه چه برسه به دانشگاه های گمنام و... از طرف دیگه خیلی از دانشجوها آدم هایی هستند که نمی دونند چی میخواند کنند... صرفن یه مسیری بوده از بچگی جلوشون که رفتن مدرسه، درس خوندند، کنکور دادند، یه رتبه ای آوردن و متانسب با اون رتبه یه رشته رو انتخاب کردند و حالا رفتن دانشگاه و هیچ ایده ای ندارن که بعدش می خوان چیکار کنند...
    خب حالا یه مقدار خوبی استاد کارنابلد داریم و یه سری دانشجوی بلاتکلیف که معمولن هم انگیزه زیادی برای درس خوندن و یادگیری ندارن صرفن چون مجبورن، دانشگاه میرن. خب حالا این دانشجوها بعد از ۴ سال (البته اگه لیسانسشونو ۴ ساله بگیرن!) تبدیل میشن به افرادی که یه مدرک لیسانس دارن بدون اینکه تخصص لازم برای اون رشته رو داشته باشن!
    حالا نتیجه این قضیه چی میشه؟ یه تعداد زیادی آدم با مدرک های بدون استفاده داریم که فکر می کنند که کلی رفتن دانشگاه و درس خوندن پس باید یه کاره ای بشن از همین اول و دنبال کارای پشت میزی می گردند که ساعت کاری کم داشته باشه، سختی نداشته باشه و درآمد زیاد داشته باشه! من الان یه دختر دانشجوی ۲۰ سالم و دارم کار می کنم. تقریبن اکثر بچه های هم کلاسیم توی دانشگاه هم دارن کار می کنن. یعنی در واقع هر کسی که رفته دنبال کار، کار داره! پس نمیشه این حرفو بزنی که کار نیست! مشکل اینه که به دلایلی که بالا گفتم توقعات آدم ها بالا رفته و هر کاری رو در شان خودشون نمی دونند بدون اینکه دقت کنند به این قضیه که وقتی انتظار چنین چیزی رو دارند اصلن اونقدر تخصص دارن تو اون رشته یا نه!

    یه حرف دیگه هم راجع به این قضیه ناشر ها که گفتی... من اون قضیه رو خونده بودم. اولن که این کتاب ها رفرنس های پزشکی بودند و سال چاپشون هم ۲۰۰۸ بود. سال ۲۰۰۸ میشه ۷ سال پیش. بعد از اون سال ۲۰۱۲ فکر کنم یه ویرایش جدید از این کتاب اومده بود و کتاب، کتاب رفرنس عه! اولن که آره راست میگه! دانشجو نیستی خودت؟ توی دانشگاهای ما بعضن کتاب های خیلی خیلی قدیمی تری رو تدریس میکنند کتاب ویرایش ۲۰۰۸ کتاب قدیمی ای محسوب نمیشه :) دومن که کتاب رفرنس چیزی نیست که تغییر محتواییه چندانی بکنه توی ویرایش های جدید نهایتن یه مقدار بروز تر میشه. از یه طرف دیگه این ناشر بنده خدا کلی این کتابارو به سازمان ها و دانشگاه های مختلف فرستاده بود و با قیمت های خیلی کم حاضر بود بهشون بده و هیچکدوم موافقت نکردند. آخرش مجبور شده بازیافتشون کنه...
    چون این ناشرا رو باید ادب کرد حرف بشدت غیر منصفانه ایه :)

    چقدر حرف زدم من باز! :))) همین دیگه... :)

  • سُر. واو. شین

    ۱۹ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۵۲

    خیلی خوب بود ممنون واقعاً. پاسخ دادن رو به عهده‌ی دوستمون میذارم. ولی بخاطر اون بخش آخری ممنون، اطلاع دقیق نداشتم ازش که چجوری بوده و اینا :D 


    حرف زدن شما اینجا افتخار ماست. بعله :-" 

  • م

    ۱۹ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۵۸

    با اجازه از صاحبخانه :

    به منا خانم
    خب همه چیو نمیشه تو چند خط کامنت نوشت پس طبیعیه که یه جاهایی نوشته هامون باعث سوءبرداشت بشه. منظور من از بیکاری صرفا نداشتن شغل نبود معادل مودبانه علافی بود. یعنی افراد به جای سرگرمی مفید -و یا مثلا امور عام المنفعه - به خاطر بلد نبودن راه عملی کردن ایده هاشون وقتشون رو با فضای مجازی پر میکنن. 
    دلیلش رو هم که خودتون خوب توضیح دادین و با شما هم نظرم و اضافه کنم که : چون ما تو محیطی بزرگ شدیم که ایده هامون رو قورت دادیم و فقط درس پس دادن و کپی پیست رو یاد گرفتیم. دیگه این چیزی نیست که ادعای من باشه خود سیستم آموزشی هم بهش اعتراف کرده. اما اگه منظورتون از اون آمار چند هزار تایی این بوده که منشا مشکل از خودماست و ...  من قبول ندارم  والبته توضیحش خیلی طولانیه

     نه عزیزم دانشجو نیستم من اکابر خوندم :) من 29 سالمه و 6 سال پیش درسمو تموم کردم از اون کارایی که شما میگی ما هم داشتیم انشالله وقتی به طور جدی وارد بازار کار بشی متوجه معنی بیکاری و بیگاری میشی. شخصا حتی در بدترین محیط هایی که فکرشو بکنی هم کار کردم و هم عین مردان عیال وار تن به هر سختی و مشقتی دادم چون کسی منو تامین نمیکرد. اینطورام نیست که میگی هرکی کار کن باشه براش کار پیدا میشه بله کار پیدا میشه اما کاری که به اندازه زحمتت بهت مزد بدن کم پیدا میشه با ادم های پرتوقع هم کاری ندارم یه روزی سرشون به سنگ میخوره.

     درمورد ناشران: اول اینکه اون فقط یه مثال بود و خودمم قضیه رو کامل میدونستم اگه کامنتم رو بخونید اشاره کردم که مربوط به رشته پزشکی بوده   در مورد ناشران اون همه نوشتم راجب ندادن حق نشر الکترونیک راجب نوشتن تیراژ دروغی و خوردن حق مولف و مترجم راجب دزدیدن یارانه کاغذ و ... (که ادعای من نیست و این مباحث همیشه در آستانه نمایشگاه کتاب بارها تکرار میشه) اینا برای اعتراض به این صنف کافیه نه فقط بازیافت اون چند تا کامیون کتاب.  اما سوال اینجاست که مگه نمیگید اون کتابا رفرنس بودن ؟  یعنی قبلا دانشگاه ها و سازمانها میخریدن ولی یهو نظرشون عوض شده؟ شما باید حرف طرف مقابل رو هم بشنوید مگه میشه مثلا تا یه سال پیش همون کتابو بخرن بعد یه دفعه دیگه نخوان! که اگه اینطور باشه بازم خریدار نیست که مقصره . چون یا ذائقه خریدار عوض شده یا وضعیت اقتصادی منجر به این تصمیم شده در هر صورت نیاز سنجی بازار به عده ناشره، خریدار بدهی به ناشر نداره! هر شغلی تخصص خودش رو داره نشر هم همینطور. 
    تو همه کشورا طرف فله کتاب چاپ میکنه و هر سال تجدید میکنه بعد یهووو میبینه کسی نمیخره؟؟؟ دلیلش ممکنه این باشه:  خیالشون از خیلی چیزا راحته مثلا بعضی ناشرا هستن که واقعا محتوی به دردنخور تولید میکنن ولی به خاطر داشتن نفوذ در وزارت فرهنگ و نهاد کتابخانه ها مزخرفاتشون رو به زور به خورد کتابخانه ها میدن اونم از جیب ملت! بعید نیست ایشون هم خیالش از جانب سازمانها و دانشگاه ها جمع بوده فله ای کتاب چاپ کرده اما تیرش به سنگ خوره. در هر صورت دلیلش هرچی باشه به خریدار کتاب برنمیگرده. 
    مثل این میمونه که من بدون حساب آشپرخانه تهیه غذا تاسیس کنم بعد که غذاهام موند باد کرد بگم مگه مردم چیزی غیر از زرشک پلو و قورمه سبزی میخورن؟ خب منم همونو تولید کردم باید  میخریدن و اگه نخریدن یا خیلی گداگشنه هستن یا قدر غذاهای منو نمیدونن.

    موضوع اصلی دو کامنت من که  رسید به ادب کردن ناشران (که خودمم نمیدونم چه جوری من نوعی میتونه ناشر رو ادب کنه!)راجب نشر الکترونیک بود که مگر ناشر نمیگه ما از کاغذ پول درنمیاریم ؟ پس قاعدتا باید نسبت به افزایش تقاضای  نشر الکترونیک واکنش مثبت نشون بده هم تشویق به کتابخوانیه هم اون پولشو درمیاره اما ناشرین عزیز هیچ توجهی ندارن.

  • سُر. واو. شین

    ۲۰ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۴۶

    خودتون صاحب خونه‌اید اینجا ^.^

  • خانم والیوم

    ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۲۵ وب سایت

    آخ احسنتتتتتت.ینی کشتن مارو کمپین کوفت کمپین زهرهلاهل!

    توی ایران هم سیستم فقط عضو شدنه ها عمل نمیکنن!

    من عضو کمپین نه به آروغ روشنفکری میشم..
    کمپین خوبه اما ما دیگه زرد قضیه رو درآوردیم

  • سُر. واو. شین

    ۲۲ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۵۲

    آره جدی. مثلاً همین کمپین نخریدن ماهی و قرمز و اینا هم کسایی که بهش عمل میکنن بجای ماهی قرمز میرن ماهی‌های دیگه واسه سفره‌شون میخرن :))



  • کیمی

    ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۵۲

    وقتی با کمپین گسترش کتابخوانی بیعت کردین هفته‌ی بعدش کمپین نه به کتاب کاغذی رو لایک نکنید! یا بذارین اینطور بگم؛ اگه واقعاً قبول دارین که کتاب نخوندن مردم تو ایران معضل بزرگیه پس باید قبول داشته باشین که به هر طریقی باید از کتاب خوندن حمایت کرد.
    حرفت در کل خیلی هم درسته.اما اصولا جمله به هر طریقی درست نیست...اصولا به هر طریقی نباید به مقصد رسید...

  • سُر. واو. شین

    ۲۲ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۵۶

    آره به هر طریقی نباید به مقصد رسید. مثلاً نباید بری جلوی خونه‌ی یه نفر و اسلحه بذاری رو سرش بگی کتاب نخونی میکشمت!

    ولی مثلاً وقتی توی یه کشوری هستی که سوء تغذیه بیداد میکنه و عضو کمپینی برای افزایش خوراک ملت میشی طبیعتاً نباید پشت بندش عضو مثلاً کمپین نه به غذاهای گوشتی بشی! اون ملت الان سوء تعذیه دارن. علف هم شده باید بخورن. الان وقت منع گوشت نیست اونجا! 

  • منا مهدیزاده

    ۲۳ اسفند ۹۴ ، ۰۶:۳۸ وب سایت

    به آقا/خانم م
    خب حقیقتن خیلی جواب طولانی و کاملی دادید... منم منطقن با کلیت کامنتتون موافقم و راستش انقدری خوابم میاد الان و مخالفت هایی که دارم انقدر جزئی هستن که حس می کنم واقعن نیازی به مطرح کردنشون نیست. :)
    راستی اون جوابی که من دادم هم قبل از این بود که کامنت دومتون رو ببینم و در راستای کتاب الکترونیک موافقم باهاتون. در این راستا که ناشر ها هم خیلی آدم های مظلوم و اینایی نیستند هم موافقم! خودم میشناسم حتا ناشر هایی رو که با فروش کاغذ و اینطور کارها کلی پول به جیب زدن بدون اینکه در نظر بگیرن که اون کاغذا قرار بوده کتاب بشه! ولی خب بازم می گم به نظرم درست نیست که با کتاب نخریدن بخوایم این مشکل رو حل کنیم.
    همچنان مرسی از جوابتون :)
    از سروش هم مرسی که اجازه داد تو وبلاگش از این بحثا راه بندازیم :دی :)

  • سُر. واو. شین

    ۲۳ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۴۲

    خب خدا رو شکر که مذاکرات نتیجه بخش بود :D 


    شما بیا تو این وبلاگ از این بحثا که هیچی، هرچی دلت میخواد راه بنداز :))

  • فاطمه .ح

    ۲۳ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۲۵ وب سایت

    من حرفی ندارم که بزنم. اصن همون موقع هم که پست کردی و بلافاصله خوندم هم حرفی نداشتم که بزنم. الان هم برای خالی نبودن عریضه اومدم که بگم سکوت میکنم در برابر این حرفِ فوق العاده درستت :دی

  • سُر. واو. شین

    ۲۳ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۴۳

    بسیار لطف داری مرسی :D 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">