به‌ هر‌ حال

این نامه رو بده به چشمات، بگو فقط خودشون بخونن. خب؟

دوشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۴۲ ب.ظ

هنوز برام عجیبه که چرا امتحانات پایان ترم ما با همه ی پایان ترم بودنشون سر جمع بیست روز طول میکشن ولی الان حدود یک ماهه که داریم فشرده میان ترم میدیم و تا بیشتر از ده روز دیگه هم قراره طول بکشن! به همین دلیل هم بطور خلاصه بخوام شرایطو تشریح کنم باید بگم امتحانا انقدر سنگینن که فرصت نمیکنم بجز یادداشت عنوان موضوعایی که برای پست کردن به ذهنم میرسن چیز دیگه ای بنویسم! الان یه لیست موضوع طولانی دارم که امیدوارم زمانه فرصت بده بنویسم. این مورد سابقه داشته البته قبلاً، ولی الآن انقدر اوضاع بغرنجه که حتی فرصت نمیکنم پستای جدید وبلاگ دوستام رو بخونم. این یکی سابقه نداشته هیچوقت! 

بگذریم حالا مهم نیستن اینا. بین این همه گیر و دار درس و امتحانا اومدم یکم تجربه بهتون منتقل کنم که رستگار شین. تجربه ی چیزایی که توی این مدت قریب به هشت ماهی که عرفاً دانشجو محسوب میشم محیط بهم وارد کرده! 

مهم ترینش این که هیچوقت از ظاهر آدما درباره شون قضاوت نکنین. البته نه به این معنا که اگه فرضاً یه آدم ژولیده با چاقوی خونی دیدین تصور نکنین که آدم کشته چون ممکنه قصاب باشه. اینا که کشکن! هر تصوری میخواین بکنین چون هرطور شما فکر کنین قاتل یا قصاب بودن اون یارو تغییری نمیکنه. منظورم دقیقاً برعکس این ماجراس. منظورم اینه که اگه یه نفرو دیدین که قیافه ش شبیه آدم حسابیاست فکر نکنین واقعاً آدم حسابیه. حسابی که هیچی، فکر نکنید که اصلاً آدمه! یا مثلاً صرف این که کسی پزشکی یا هر رشته ی خوب دیگه ای قبول شده فکر نکنین آدم باهوشیه! یا بخاطر این که میبینین طرف چند هزار کیلومتر از خونه دور شده و خانواده ش دائماً باهاش در تماسن فکر نکنین آدم با خانواده و با شخصیتیه. چرا که یه آدم با ظاهر خوب میتونه یه شارلاتان خائن باشه. یه دانشجوی پزشکی میتونه یه احمق به تمام معنا باشه. و یه خانواده میتونه یه شخصیت کپک زده پرورش بده و مثل بمب تو جامعه رهاش کنه. این چیزای ظاهری رو فقط دوتا استخون و یه ملاقه عـن تشکیل میدن؛ و خب این کافی نیست برای برداشت از شخصیت یه آدم!

درواقع بخوام یه طرح کلی بدم باید بگم بهتره تصور کنین تمام آدمای اطرافتون دورو و خیانتکارن، مگه اینکه خلافش ثابت بشه!  حالا یکیتون ممکنه بیاد بگه پس انسانیت چی میشه؟ اعتماد به هم نوع چی؟ چرا باید درباره آدمای بی گناه معصوم چنین فکری بکنیم؟ پاسخ هم اینه که چون شما مهمین نه دیگران! این طرز تفکر آسیبی به آدم خوبای اطرافتون نمیزنه، چون اونا خوبن و به وقتش خودشونو ثابت میکنن، ولی شاید باعث بشه دیگرانی که واقعاً از پشت خنجرزن هستن نتونن بهتون آسیب بزنن. قطعاً قبول دارین که بعد از اینکه ضربه رو خوردین یکم برای تغییر عقیده درباره ی عامل اون ضربه دیره! و خب اگر هم میترسین که خدا از این تفکر درباره ی بندگانش خوشش نیاد .. خب شما رو به خداوند منان میسپارم !

  وبلاگ این زنه هم مثل کانال "دکتر سلام" میمونه. میدونم با دنبال کردنش فقط اعصاب خودم میریزه به هم ولی نمیدونم چرا بازم میخونم! .. 

  تو عنوان دنبال چیز خاصی نگردین :D

  نمیدونم چرا اینجا تو کافی شاپا قلیون میدن و اجرای زنده میذارن و قس علی هذا ولی مشاهده شده دستگاه قهوه سازشون خراب بوده! چایی خونه ست مگه عزیز من؟ :|

۳ ۰
سُر. واو. شین
۹۵/۲/۲۷
۱۴ دیدگاه
| اشتراک‌گذاری: به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم

نسکافه هم خوبه [بدون عکس رنگی]

پنجشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۵۰ ب.ظ

نمیدانم این چه کرمی است که چند وقت است در تانبانم افتاده. هی میروم از این چیزهای قهوه ای رنگ که رویش نوشته است Nescafe و شبیه شیر کاکائو است درست میکنم و میخورم و هرچه بیشتر میخورم باز هم بیشتر دلم میخواهد و هرچه کمتر میخورم باز هم دلم بیشتر میخواهد. اتفاقا همین اواخر هم کرم آب هویج بستنی در تانبانم افتاده بود. گفتم همین اواخر یعنی الان هم این کرم در تانبانم است. ولی الان میخواهم درباره ی نسکافه, نصف کافه, کافه, کافه تریا, کافه ی کافی, کافی, کافی است و چقدر زر میزنی صحبت کنم. درست کردن این ها خیلی سخت است چون باید چند تا چیز را با درصد خطای خیلی کم با هم ترکیب کنی تا یک مزه ی خوبی بدهد. اگر یکی اش را زیاد تر بریزی یک مزه ی تلخ آشغالی میگیرد که هر چه بیشتر شکر رویش بریزی بدتر میشود و هرچه باز هم بیشتر بریزی بیشتر عن اش در می آید, و اگر آن یکی اش را زیاد بریزی باز هم یک مزه ی آشغالی میگیرد که اگر بیشتر اش کنی بدتر عن اش در می آید, و اینجوری است کلاً ...

یک روز که پشت کامپیوتر نشسته بودم -حالا کامپیوتر خودم هم نبود- و داشتم در فضای بی کران اینترنت می گشت و گذاریدم این فکر به ذهنم افتاد که اگر الان یک لیوان نسکافه در کنارم بود میتوانستم خودم را در دسته ی خوش بخت ترین انسان های دنیا بسته بندی کنم و در کمد, کابینت, قفسه, کشوی میز و یا هرجای دیگری قرار بدهم. چون خوشبخت ترین انسان دنیا میتواند هر کاری که میخواهد بکند ...

بنابراین تصمیم گرفتم بروم و یک دستگاه نسکافه درست کن بخرم و بدهم او برایم نسکافه درست کند. خوبی اش این است که اگر بدمزه درست کند میتوانم بشکنم اش و بدی اش این است که نمیدانم همچین چیزی وجود دارد یا نه ... برای همین از دوستانم پرسیدم که آیا همچین چیزی وجود دارد یا نه و آنها اکثرا یک نگاهِ "این چه شر و وری میگه این وسط" واری به من کردند و من دیگر این سوال را تکرار نکردم ... بنابراین به گوگل که همه ی تان میشناسیدش مراجعه کردم و او بهم گفت که نزدیک ترین دستگاه به خانواده ی نسکافه درست کن ها, قهوه درست کن است که در خانه قهوه جوش صدایش میزنند -البته فکر کنم ناراحت بشود چون من یک بار به یک نفر این را گفتم و خیلی ناراحت شد- ... برای همین تصمیم گرفتم یک قهوه درست کن قیمت کنم و بخرم که دیگر خودم نخواهم نسکافه یا قهوه یا این چیز میز ها را درست کنم, و با توجه به این که ما فقیر فقر ها بودجه -یعنی پول- کافی برای خریدن این چیز میز ها را نداریم مجبور بودم برای خرید یک دانه ارزان اش اقدام بنمایم, برای همین یک روز که داشتم از یک جایی که به شما ربطی ندارد -بله من خیلی بی ادب استم- به خانه برمیگشتم عمداً مسیرم را انداختم در مسیری که حتما چشمم به یک قهوه درست کن بی افتد و افتاد. اتفاقاً یک خوبش را پیدا کردم که زیاد گران نبود. ولی همان زیاد گران نبود را هم نمیتوانستم بخرم چون پول کافی در جیبم نداشتم و نخواهم داشته ام ...

در نهایت وقتی به خانه برگشتم به پدرم گفتم که میخواهم آن را بخرم و گفت برو هر قدر میخواهی از توی جیبم بردار, ولی وقتی جیب اش را گشتم قهوه درست کن درانش نبود, بعد رفتم به او گفتم که دران جیبت قهوه درست کن نبود که هرقدر میخواهم بردارم و او یک نگاهی که نمیدانم تفسیرش چه بود بهم کرد و گفت خودم بعد میروم و یکی میخرم ...

البته وقتی مادرم آمد و قضیه را برایش تعریف کردم یکی از همان مدل نگاه هایی که نمیدانم تفسیرش چه بود بهمان کرد و گفت قهوه جوش -بله مادرم حرف بی ادبانه ای زد- داریم و به یک چیزی که تا الان به آن توجه نکرده بودم در یک قسمتی از آشپزخانه ی مان اشاره کرد. و البته بعد فهمیدم با این دستگاه نمیشود نسکافه درست کرد و فقط میشود قهوه درست کرد و بدجور ضایع شدم که خب این اش به شما ربطی ندارد ...

Nescafe

۳ ۰
سُر. واو. شین
۹۲/۶/۲۱
۲ دیدگاه
| اشتراک‌گذاری: به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم