وقتی برای چهارمین کتاب چالش امسال تصمیم گرفتم یه ترجمه از یه نویسندهی نامدار ایرانی رو بخونم اول از همه فکرم رفت سمت ترجمههای جلال آل احمد و خصوصاً سوء تفاهم از آلبرکامو که چند مدته میخوام بخونم و نمیشه. ولی یهو برخوردم به کتاب مسخ از فرانتس کافکا که صادق هدایت ترجمهش کرده و خلاصه همونو خوندم برای چالش.
کتاب خیلی عجیبی بود. جوری نبود که پاراگراف نمونه ازش بذارم ولی خوندنش رو حتماً پیشنهاد میکنم. کل داستان یه نوع حملهی اساسی به سیستمی هستش که انسانها توی روابطشون با هم ایجاد کردن و نقد خیلی محکمی به جامعهای که توی اون، همه روز به روز بیشتر از قبل از هم فاصله میگیرن و تمام جامعه داره به سمت زوال پیش میره. جامعهای که توی اون آدما فقط وسیلههایی هستن برای انجام یه سری وظیفه و رسیدن به یه سری هدف مشخص؛ به این شکل که گویا اون وظیفه و هدف تنها چیزیه که به وجود انسان بها میده و بدون اون هیچ ارزشی برای شخص وجود نداره. البته این نقد و حمله که گفتم کاملاً غیر مستقیم انجام شده و اگه فقط داستان رو بخونین و رد بشین شاید حتی متوجه نشین چه چیزی استعاره از چه چیزیه. ولی اگه با دقت بخونین فضای تاریکی که ترسیم کرده خیلی میتونه جذاب باشه براتون.
بستر داستان هم از یه روز صبح شروع میشه که یه آقای محترمی به اسم گرهگور سامسا از خواب بیدار میشه و متوجه میشه که به یه حشره تبدیل شده و باقی داستان بر مبنای همین اتفاق پیش میره.
شهر کتاب آنلاین این کتابو برای فروش داره با قیمت خیلی مناسب. اگه هم فرصت خوندن کتاب ندارین، از سایت و اپلیکیشن نوار که خودم خیلی باهاش حال میکنم میتونین نسخهی صوتی این کتابو گوش بدین.
تو چالش بیشتر از اینا پیش رفتم ولی فرصت نمیکنم معرفی کنم اینجا.
کتاب کلاسیک با حجم مناسب معرفی کنین ملت. نمیدونم چی بخونم واسش! D:
المپیک تموم شد، تابستون داره تموم میشه، کلاسا بیست شهریور شروع میشن و هزاران اتفاق بد دیگه داره میفته، ولی همچنان تنها ریاکشن من اینه که همینجا نشستم و میگم تف به این چرخ گردون!
موج از این بار چنان کشتی طاقت بشکست / که عجب دارم اگر تخته به ساحل برود ..
پستهای من دربارهی این چالش رو میتونین از صفحهی برچسب Book1395 # یا لینک کوتاه شدهی Bit.ly/Book1395 بخونین.