کیبوردم خیلی صدا میدهد, اعصابم را خوارد کرده است
در خانه ی ما یک مایکروفر زندگی میکند. مایکروفر که میدانید چیست؟ نمیدانید؟ برای خودم متاسفم که دارم وقتم را برای شما بی سوات ها تلف میکنم. مایکروفر یک چیزی است که تویش غذا میگذارانی و بعد میگویی این -یعنی غذا- را برایم گرم کن. و آن -یعنی غذا- را برایت گرم میکند. خیلی موجود خوبی است مایکروفر. ما خیلی وقت است که در خانه ی مان مایکروفر داریم. سه سال. چهار سال حدودا. پنچ سال اینها است که در خانه ی مان مایکروفر داریم. آن موقع ها -یادش بخیر- یادم است که بچه بودم و یک روز با مادر و پدرم بیران بودیم و یک هو مادرم احساس کرد که وقت اش است که ما در خانه یک مایکروفر داشته باشیم. برای همین رفتیم و خریدیم. همینجوری یک هو. بالاترین مدل اش را هم خریدیم. چون آن موقع پول دار بودیم. آن موقع هنوز مایکروفر مثل الآن در خانه ی هر گدا گودوری -یعنی شماها- پیدا نمیشد. فقط اشراف و افراد این کاره -یعنی ما- از این چیز میز ها داشتند. بقیه ی مردم غذاهایشان را روی هیزم گرم میکردند. هیزمی که با آن آتش روشن کرده اند. ما هر دفعه که میخواهیم از مایکروفر استفاده کنیم پریز آن را به برق میزنیم و بعد از استفاده پریز آن را از برق میکشیم. زیرا مادرم معتقد است که با این کار مایکروفرمان دیرتر خراب میشود. پیر شده است دیگر. نمیداند تکنولوژی چه ها که با بشر نکرده است. البته ربطی ندارد ولی بهرحال.
ما از همه ی وسایل خانه ی مان استفاده ی تزئینی میکنیم. چون پول نداریم. پول چیز خیلی بدی است. فساد می آورد. تهاجم فرهنگی می آورد. خرابی به بار می آورد. نابود میکند همه چیز را. همه جا رسم این است که هر کس پول ندارد از چیزها استفاده ی تزئینی میکند. با این کار هم وسایل را تمیز نگه میدارد و هم در مصرف سرمایه های ملی مثل برق صرفه جویی میکند. ما هم طبق قانون "هرچه کمتر پول داشته باشی بیشتر از وسایل استفاده ی تزئینی میکنی" از وسایلمان استفاده ی تزئینی میکنیم. یعنی همین که مایکروفر را وقتی از آن استفاده نمیکنیم از برق میکشانیم. یا ماشین ظرف شوری را. یا ماشین لباس شوری را. همه ی این کارها را میکنیم که وقتی یک نفر آمد خانه ی مان بگوید به به چقدر همه ی چیزهای شما تمیز است و فکر کند که ما پول دار هستیم و همه چیزمان جدید و تمیز است. ما حتی یخچالمان را هم فقط وقتی میخواهیم درب اش را باز کنیم به برق میزنیم و وقتی درب اش را میبندیم دوباره از برق میکشانیم. همینجوری اش هم هی غذاهایمان که در یخچال هستند خراب میشوند و آنها را می اندازیم دورب. دیگر ببینید اگر یخچال همه اش به برق باشد چه میشود! اوه اوه!
این چیزهای درب کابینت هایمان را هم عوض کردیم چند روز پیش. همین که آن را نگه میدارد. چه است اسمش؟ لولا است فکر کنم. عوض اشان کردیم و یک مدلی به جایشان گذاشتیم که درب را که ول میکنی خودش آرام آرام بسته میشود. قبلی ها را باید خودمان آرام آرام بسته میکردیم و اگر ول میکردیم محکم بسته میشد و صدا میداد. بعد من عادت کرده ام همه ی درها را همینجوری ول کنم تا خودشان بسته شوند. دیشب ساعت 3 شب در شیشه ایِ کمد اتاقم را ول کردم ولی دیر فهمیدم که این درِ کمد است و نه درِ کابینت. یعنی وقتی فهمیدم که محکم بسته شده بود و خوار مادر گوش همه ی اهالی خانه را گـ××ده بود. خیلی بد بود صدایش. بد یعنی بلند. بلند و بد بود صدایش.
قاشق چنگال هایمان هم خیلی قدیمی هستند. دو برابر من سن دارند حدودا. مال جهیزیه ی مامانم بوده اند مثل اینکه و باز هم مادرم عقیده دارد که چون هنوز مزه ی آهن آن ها معلوم نیست قابل استفاده هستند. من هم هرقدر میگویم خب مزه ی آهن خیلی چیزها معلوم نیست و دلیل نمیشود که از آنها استفاده کنیم اول به حرفم گوش میدهد و بعد باز کار خودش را میکند. و من هم اعصابم خیلی خوارد میشود ولی چون آدم منطقی و آرامی هستم چیزی بروز نمیدهم. فقط به عنوان اعتراض روی ام را بر میگردانم. ولی هیچکس تخم اش هم نیست. چند دست دیگر قاشق چنگال هم داریم. یکی اشان نقره ای است و روی اش خط های طلایی دارد. بقیه ی شان هم همینجوری ها هستند. ولی آن ها را فقط موقعی که مهمان داریم میبینیم. وقتی مهمان نداریم غیب میشوند. بعضی وقت ها هم که پیدایشان میکنم و میخواهم باهایشان غذا بخورم مادرم میگوید که آنها را بگذار سر جایشان. یعنی فقط همین را میگوید ولی هزار تا "اگر نگذاری سر جایشان همان ها را تا دسته میکنم توی کـ××ت" در اش نهفته است. شنونده -یعنی من- باید عاقل باشد بهرحال. همیشه همینجوری است. مادرم در همه ی کارها مشورت میکند با همه. به همه حق انتخاب میدهد ولی آخر هم کاری را که خودش میخواهد میکند. پیر است دیگر. پیر و فرتوت. موهایش سفید شده است. به سختی و با عصا راه میرود. با عصا نفس میکشد. حرف هم نمیتواند بزند انقدر که پیر است. راست اش را بخواهید موهایش ریخته است اصلا. راه هم نمیتواند برود. آه.
جام جهانی هم شروع شده است. ایران هم در بازی اش رید. حقیقی خیلی خوشتیپ بود. داعش هم گفته است هر کس که اسم داعش را بی آورد 40 ضربه شلاق میخورد. ولی من اسم اش را آوردم و شلاق نخوردم. همیشه دروغ میگویند این تندروها. همین دیگر اینها هم اخبار کوتاه این هفته.
زندگی ام هم این چند وقت با درس اجین شده است. اجین دیکته اش درست است دیگر؟ نمیدانم. حال هم ندارم سرچ کنم. مگر خود شما چند بار در زندگی اتان اجین را تایپ کرده اید که من هم تایپ کرده باشم و بخواهم بلد باشم؟ هیچ بار. هیچ بار در زندگی اتان -زندگی ناچیز و بی ارزشتان- اجین را تایپ نکرده اید. اصلا بگذارید معادل اش به کار ببرم تا بهانه دست شما -شما آدم های مزخرف و بهانه گیر- ندهم. زندگی ام این چند وقت با درس در هم آمیخته است. یعنی هی سر ام از توی مانیتور میرود توی درس و از توی درس میرود توی توالت و از توی توالت میرود توی درس و بعد میرود توی مانیتور. همینجوری ها میشود هی. دیگر حوصله ندارم چیزی بنویسم. میخواهم بروم فیلم ببینم. فیلم دیدن ذهن آدم را باز میکند. من هم ذهن ام خیلی باز است. البته خیلی ذهن بسته و مزخرف و کـ×ری ای داشتم ولی از وقتی فیلم میبینم کاملا باز و خوب شده است. شوخی کردم هنوز هم همان طور مزخرف و کـ×ری پیری است. هار هار هار.
این مطلب با برچسبهای, جفنگیات در تاریخ پنجشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۰۷ ق.ظ، توسط سُر. واو. شین منتشر شده است.
-
-
Volume Formula
۲۹ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۴۸ وب سایتبخشهایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است:)))من الان دارم به کمک یک ساحره ی پیر و فرتوت امواج مغناطیسی ذهنی خودم را با امواج گاما و رادیویی قاطی میکنم -در واقع کلا او قاطی میکند و من فقط امواج ساطع میکنم- تا بتوانم از اینترنت درب و داغانی که نداریم، ثانیه ای استفاده کرده و کامنت بدهم. تازه کلش را هم اول در ذهن ساحره عه نوشتیم-یعنی نوشت و من کلا فقط ساطع کردم به آنجا- بعد کپی و در اینجا پیست کردیم که زیاد وقت نگیرد. چون ما خیلی فقیر و اینهاییم و البته شما اشراف چه می انید از احوال فقرا بهرحال! شما را چه به دانستن طول موج امواج؟به هر صورت؛با تقدیم احترامات، از صمیم امواج الکتروکاردیوگرام.***** ******** *** ***** *** **** ** ***** ****** ***** *** **** **** ***** **** ****** *** **** * ****** *** *** -
-
Kıᴀɴᴀ ᵛᵐ
۳۰ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۴۹ وب سایت«ما هم طبق قانون "هرچه کمتر پول داشته باشی بیشتر از وسایل استفاده ی تزئینی میکنی" از وسایلمان استفاده ی تزئینی میکنیم. یعنی همین که مایکروفر را وقتی از آن استفاده نمیکنیم از برق میکشانیم. یا ماشین ظرف شوری را. یا ماشین لباس شوری را.» آیا پولدار بودن به معنی پریزدار بودن نیز هست به راستی؟!
+ دورب! عاشق این کلمه شدم! :دی
++ حقیقی :| کجاش خوشتیب بود؟! :|
+++ ینی من شیفته ی این احترامی ام که به خواننده ها میذاری!! و این ادب نهفته در سخنانت! :/
++++ کلا خوب بود و تازه!! ندیده بودم کسی شبیه تو بنویسه! -
رسول
۳۰ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۵۴ وب سایتمن به عمرم یک هفته از مایکروفر استفاده کرده ام! :D
کلا اییین همه تکنولوژی رو یکجا من کم دیده ام واقعا! لولای هوشمند! جل الخالق! :D -
رکسانا سین
۳۰ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۵۰ وب سایتهمه باحالیش تو بی ادبانه ایشه خب:))
هار هار آخرشو خوب اومدی:)) -
-
-
سیزده
۰۲ تیر ۹۳ ، ۱۷:۴۶ وب سایتمیدونی خودمم توییترو خیلی بیشتر دوس دارم ولی مدله اونجا یجوریه که انگار باید 24 ساعت آنلاین باشی !! از توانه من خارجه این همه آنلاین بودن D:
ممنون بابته لینکو ممنون بایته این که کامنت گذاشتی که منم بتونم بخونمت :) -
کمند سلیمانی
۰۸ تیر ۹۳ ، ۱۶:۱۲ وب سایتىنى احتران به خواننده تا چ حد؟؟؟
اصلن اىن همه صفات زىبا تاحل ىک جا درىافت نکرده بودم!سلام!به شدت کول بود!فقط اصولا تىتر ىک کلمه ىا دىگه ىه جملس! چرا اىنو گفتن اصلا اصولى نىاز نىس اىنجا :دىموفق باشى! :دى -
کمند سلیمانی
۱۰ تیر ۹۳ ، ۰۱:۰۶ وب سایتوااااى منو ىاد اىن قاشق ها ننداز!!!
اصن ىه وضىه با اىن قاشقا دىگه!سر مهمونىام که بنده باىد اىنا رو بچىنم لامصبا بدجورىم سگىنن به هن و هن مىفته ادم تا سفره رو دور بزنه و همه اىنا رو بچىنه!اىن پسراى فامىل کجا باىد بدرد بخورن پس؟؟؟من بچىنم اىنا فوتبال ببىن بعدشم بىان غذا بکوفتند؟آىا اىن عادلانه است؟منم موقع سفره جمع کردن فرتر مى کنم تا بلکه فرجى شه و تکونى به نشىمنگاه مبارک بدن!!!! -
کمند سلیمانی
۱۰ تیر ۹۳ ، ۰۱:۲۰ وب سایتاون فرار بود***
اره والا! ىه بار که مى خوان سفره پاک کنن جونشون بالا مىاد :)) -
sina S.M
۱۹ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۴۸ وب سایتنمیدونم این پستت رو چرا باحاش حال نکردم ... ببخشید ولی ترسیدم اگر از پاراگراف اول بیشتر بخونم مجبور بشم به فحش دادن - همین الانشم میدم ! یعنی چی که با این لحن انشایی شبیه بچه دبستانی ها اومدی گفتی : آن موقع مردم غذایشان را روی هیزم طبخ میکردند و هنوز همه گره گوری ها ( یعنی شما ) ماکروفر نداشتند...
خیلی حرص در آرهههههههههههه خب لام******** ، یعنی چی که به ملت فحش میدی ؟ !راستی دروغ گفتم ، تا آخرش خوندم ! راستی عجین درسته و هر کسی که کمی منطق داشته باشه میفهمه که اجین خیلی ضایعه و اصولن نمیتونه درست باشه ( حس شیشم هم وجود داره خب )راستی تا آخرش نخوندم ... ببخشید . پاراگراف اول و آخرو خوندم .پ ن : آهنگه چطو بود ؟پ ن 2 : یه سر بزن :)پ ن 3 : ببخشید بابت لحن تند و منتقدانه ( همه که جنبه ندارن ) -
سُر. واو. شین
۲۰ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۲۵آخر سر تا آخرش خوندی یا نخوندی؟ :))
نه راحت باش ما انتقاد های شما را با دل باز میخونیم. ولی خب عملی در کار نخواهد بود :-"
باحال بودش. یه آهنگی هم داره که توش میگه "سشوار سشوار سشوار". اونم ازش شنیدم باحاله ریتمش :-"
حقیقاً اولین باری بود که میخواستم از کلمه عجین استفاده کنم و جایی هم ندیده بودمش :))