تیشه بر ریشهی وبلاگستان فارسی
امروز 16 شهریور 1395، روزی هستش که وبلاگستان فارسی 15 ساله شد؛ و البته تولد 3 سالگی این وبلاگ هم هست! تبریک میگم به بیان که به قدری خوب بود که تونست 3 سال منو تو خودش نگه داره. نه که آدم شاخی باشم. ولی خب! سال گذشته دربارهی اینکه چرا وبلاگ مینویسم و اینا توی این پست توضیح دادم. نوشتهی امسالم رو میخوام یکم کاربردیتر و رکتر بکنم چون کار دیگه از تعارف گذشته!
آقا زمونه زمونهی بدی شده. یه زمانی بود که خوندن ارزش داشت، نوشتن از اون هم بیشتر ارزش داشت. واقعاً نمیدونم چی شد که به اینجا رسیدیم. به جایی که وقتی یه متن برای دوستت میفرستی، با افتخار برمیگرده میگه من حوصله ندارم متن بلند بخونم خلاصهش کن! به جایی رسیدیم که درصد خیلی زیادی از مردم تنها درکی که از اینترنت دارن، تلگرام و اینستاگرامه! اونم با تلفظ های لجدرار و اشتباه Telegeraam و InestaGeraam! درواقع الان یه ملتی داریم که فکر میکنن هر چیزی تو اینترنت بجز این دوتا جا درواقع گورستانهای منسوخ شدهای هستن که بجز یه سری ارواح دیگه کسی بهشون سر نمیزنه. و فکر میکنن به صرف اینکه اونا بلدن پیامای تلگرام رو فوروارد کنن یا تو اینستاگرام دوتا دایرکت بفرستن دیگه به خدایانی تبدیل شدن که بر فضای مجازی حکمرانی میکنن! واقعاً اون لحظهای که طرف بهم میگه دیگه دورهی سایت و وبلاگ تموم شده و فقط باید ممبرهای چنل تلگرام رو بالا برد یا فالور اینستاگرام رو کشید بالا یه احساس خلاء مسخرهای بهم دست میده که فقط اگه خودتون تجربه کرده باشین میتونین درک کنین!
دربارهی اینکه وبلاگ چیه و من چرا وبلاگ مینویسم سال پیش همین موقع توضیح دادم. الان میخوام یکم مستقیمتر برم سر بحث اینکه چرا اگه شما میخواین تو فضای اینترنت نوشتههاتون رو منتشر کنین، باید از وبلاگ استفاده کنین و نه از اینستاگرام و تلگرام. دلیلش دقیقاً همون دلیلیه که نباید با چنگال سوپ خورد! اینستاگرام و تلگرام ساختارشون برای ارسال اینجور متنها ساخته نشده. به همین سادگی! یعنی اون عزیزانی که نشستن این برنامهها رو تولید کردن اصلاً تو هدفهاشون این نبوده که مردم بخوان از برنامهشون به عنوان جایگزین وبلاگ استفاده کنن!
بحث اینستاگرام که خیلی سادهست. خودم هربار برای کسی اینو توضیح میدم خندم میگیره از اینکه تو جامعهای هستم که باید این الفبای ساده رو سادهتر کرد و به یه عده یاد داد که شاید لطف کنن از مواضع خودشون کوتاه بیان! اینستاگرام ساخته شده تا آدما تصاویر روزمرهی خودشون رو توش منتشر کنن. عکس! یه امکان هم داره که زیر عکسها کپشن قرار بدین. یعنی مثلاً اگه شما پارسال بهار دسته جمعی رفته بودین زیارت، عکس اون مسافرت دلانگیز رو میتونین توی اینستاگرام منتشر کنین و زیرش بنویسین آره مثلاً این سفر فلان موقع بود رفته بودیم مشهد اتفاقاً داداش بزرگهم پاش لیزخورد افتاد تو جوب کلی خندیدیم. همین. یه چیزی هم داره به اسم هشتگ. هشتگ بر خلاف تصور خیلی از مردم چیزی نیست که فقط برای کمپینها باشه و چیزی نیست که هرچی بیشتر زیر پستهای آدم باشه کلاس کار رو بالاتر ببره! هشتگ یعنی زیر پست همون عکسه بنویسین #زیارت که یه نوع دستهبندی مطالب صورت بگیره و یکم نظم بیشتری داشته باشه تصاویر کل اینستاگرام برای سرچ و اینجور چیزا.
از اون طرف تلگرام یه اپلیکیشن برای ارسال پیامه که حتی انقدر شک و شبههی امنیتی توش وجود داره که برای همین چت کردن هم توصیه نمیشه. معلوم نیست منبع درآمد تلگرام از کجاست. نه تبلیغات داره و نه نسخهی پریمیوم که مثلاً بعد از یک سال برای استفاده از کاربرا پول بخواد. قویترین فرضیه اینه که تلگرام از راه فروش اطلاعات کاربرا به دولتها کسب درآمد میکنه. شبههی بزرگتر اینه که چطور پیامرسانهای پرقدرتی مثل ویچت و لاین و واتساپ و وایبر دونه دونه هرکدوم به یه شیوهای -مثل فیلتر شدن و ...- کنار رفتن و همه چیز دست به دست هم داد تا یه اپلیکیشن بینام و نشون مثل تلگرام بیاد و فراگیر بشه؟ این قضیه جالبتر میشه وقتی که بدونیم تقریباً تنها کشوری که از این برنامه استفاده میکنه ایرانه! این دوتا مطلب رو که پشت سر هم بذاریم میبینیم ممکنه افرادی با یه برنامهریزی هدفمند این برنامه رو تو ایران رواج داده باشن تا راحتتر بتونن به اطلاعاتی که میخوان دسترسی داشته باشن! حالا کاری به این مساله نداریم، نوش جونشون! تلگرام هرچی که هست ساخته شده تا مردم به هم پیام ارسال کنن. امکان ساخت چنل توش فراهم شده تا ازش برای اطلاعرسانیهای ساده استفاده بشه. برای مثال خبرگزاری ها بیان و سرخط اخبارشون رو همراه با لینک مطلب توش بفرستن. یا خوانندهها بیان اخبار کوتاه خودشون رو توش بفرستن. یا خبرنگارا بیان و مطالب جالب و کوتاه خبری رو توش پست کنن. زیرساخت این برنامه اصلا برای ارسال مطالب بلند نیست! افرادی که تو کانالهای تلگرامشون مطالب طولانی میفرستن و درواقع ازش به عنوان وبلاگ استفاده میکنن دارن اول به خودشون و نوشتههاشون و بعد به وبلاگستان ظلم میکنن!
اما همهی اینا رو گفتم تا به این برسم که وبلاگ چی داره که نسبت به این دوتا برترش میکنه؟ ببینین دوتا شاخهی خیلی مهم توی شماهایی که متن مینویسین و منتشر میکنین ایجاد میشه. یا واقعاً برای چیزی که مینویسین ارزش قائلین یا نوشتههاتون براتون اهمیتی ندارن و هدف دیگهای از نوشتن دارین؛ مثلاً کلاس داشتن یا یه همچین چیزی. اگه برای نوشتههاتون ارزش قائل باشین پس براتون مهمه که توی چه بستری با چه قدرتی منتشر میشن و چه چیزایی هستن که نوشتههای شما رو تو فضای حرفهایتری سازماندهی میکنن. خب ..
- اول از همه اینکه موتورهای جستجوگری مثل گوگل مطالب وبلاگها رو پشتیبانی میکنن ولی برنامهای مثل تلگرام رو نه. یعنی مثلاً اگه دربارهی کشک یه متن بنویسید و بعداً کسی کلمهی کشک رو توی گوگل سرچ کنه، نوشتهی توی وبلاگ براش به نمایش در میاد ولی تلگرام نه!
- امکان بایگانی منظم مطالب هم از نظر زمان و هم موضوع توی وبلاگ وجود داره و هر متنی که مینویسید به خوبی دستهبندی میشه و هرکسی میتونه به سادگی بهشون دسترسی داشته باشه. درحالی که نوشتههای تلگرام و اینستاگرام فقط پشت سر هم قرار میگیرن و بعد از یه مدتی نوشتهها به قدری تو لیست عقب میرن که هیچکس اونها رو نمیخونه و درواقع با دست خودتون نوشتهی خودتون رو خاک میکنید.
- امکان گرفتن نسخهی پشتیبان از مطالب هم خیلی مهمه. تجربه نشون داده این اپلیکیشنهای پیام رسان هیچوقت موندگار نیستن و دیر یا زود مردم تصمیم میگیرن به برنامهی دیگهای رو بیارن. در این صورت تمام مطالبی که طی مدتها توی تلگرام یا اینستاگرام نوشتید از دسترس خارج میشن و راهی برای جمعآوری و انتقال اونا به جای جدید ندارید. ولی وبلاگها امکان پشتیبان گیری دارن و هرموقع بخواید میتونید با مطالب عزیزتون به فضای دیگهای مهاجرت کنید.
- امکان نظر گذاشتن به شکل مناسب زیر پستهای تلگرام اصلاً وجود نداره و توی اینستا هم ناقص هستش و منظم نیست. درصورتی که نظرات یکتا برای هر مطلب توی وبلاگ مشخص هستن و پاسخ نویسنده به هر کامنت هم خیلی منظم نمایش داده میشه.
- امکان لینک دادن بین مطالب داخل یا خارج توی اون دو سیستم بسیار ناقص وجود داره و یا وجود نداره، درصورتی که توی وبلاگ به سادگی این مورد امکان پذیره. اگر اهل نوشتن باشین میدونین گاهی لینک دادن چقدر ضروری میشه.
- امکان به اشتراک گذاری مطالب شما توسط دیگران توی تلگرام و اینستا به خوبی وجود نداره. درصورتی که هرکسی مطالب وبلاگ رو به سادگی و با یک کلیک میتونه توی سایر شبکههای اجتماعی Share کنه.
دهها برتری دیگه میتونم نام ببرم که دیگه خودم حوصله ندارم! ولی هست. اعتماد کنین بهم :D
اما دوتا بهانهای که دیدم ملت بیشتر از همه میارن تا از ساختن وبلاگ سر باز بزنن یکیش اینه که میگن وبلاگ ساختش تخصصیه و حوصله میخواد و وقت زیادی میگیره. و یکی هم اینه که اگه وبلاگ خوب بود سیاستمدارا و هنرمندا و ... توی اینستاگرام و این مدل برنامهها فعالیت نمیکردن! خب جواب ..
اول اینکه ساخت وبلاگ به هیچ وجه تخصصی نیست و نیاز به علم خاصی نداره. فقط کافیه توی یکی از سیستمهای وبلاگدهی ثبت نام کنید و یه قالب انتخاب کنید و شروع به نوشتن کنید. باقی چیزایی که فکر میکنید ازتون وقت میگیره رو خودتون به مرور زمان یاد میگیرید و بدون دردسر درستشون میکنید. یعنی به اون شکلی که فکر میکنید دردسر نداره واقعاً.
دربارهی آدمای معروفی که توی اینستاگرام فعالیت میکنن هم توضیح سادهست. این افراد جایی میرن که مخاطب عام بیشتری باشه و ارتباط سریعتری با مردم داشته باشن. مثلاً محسن چاوشی وقتی شب توی خونهش داره آهنگ گوش میده و میخواد یه بیت شعر بفرسته بدیهیه که اینستاگرام براش مناسبتره. ولی هنوز هم رسمیترین پایگاه مجازی همین آقای چاوشی سایتشه. این وسط افرادی مثل حمید بعیدی نژاد یا محمدعلی ابطحی هم هستن که بخاطر ارتباط نزدیکتر با مخاطب عام، متنهای بلندشون رو توی اینستاگرام منتشر میکنن که تو همین موارد هم میبینید که دستهبندی نشدن نوشتههاشون باعث میشه که خیلی زود به عقب لیست برن و عملاً از دسترس خارج بشن و دیگه توسط کسی خونده نشن! که باز در همین مورد هم پایگاه اصلی آقای ابطحی وبلاگشون هست نه اینستاگرام! و آقای بعیدی نژاد هم ممکنه وبلاگ داشته باشن که من بیاطلاعم ازش.
پس خواهشاً از هر چیزی تو جایی که کاربرد داره استفاده کنین! درسته که با آچار فرانسه هم میشه میخ رو تو دیوار کرد، ولی اگه هر ابزاری رو تو جای خودش استفاده کنین خودتون هم حس بهتری میکنین. واقعاً بهتر نیست اگه تصاویرتون رو توی اینستاگرام بفرستین، با دوستاتون توی تلگرام چت کنین و در کنار اینا یه وبلاگ داشته باشین که نوشتههاتون رو توش منتشر میکنین؟
بازم میگم، وبلاگ به بهترین شکل نوشتههای شما رو به دست همون افرادی میرسونه که دنبالش هستن؛ وبلاگ شما رو با افراد هم عقیدهتون آشنا میکنه؛ وبلاگ قدرت شما رو تو بیان افکار و عقایدتون بالا میبره. با دور بودن از وبلاگ خودتون رو از تمام اینا محروم میکنید!
• در همین باره: مرگ وب نزدیک است / حسین درخشان
توییتر و فیسبوک خوبن. ولی تلگرام و اینستاگرام به شکلی که الآن استفاده میشن واقعاً تیشه به ریشهی تمام ارزشهای قدیمی وبلاگستان هستن.
ساعت خوابم به قدری به هم ریخته که باید خود کاظم قلمچی برام یه برنامه بنویسه واسه درست کردنش :))
اینکه من قبلاً فیلم ارباب حلقهها و اینا رو یکی دو بار دیدم ولی چیز زیادی ازشون یادم نیست و الآن که میبینم بازم برام جدیدن خیلی عجیبه؟ مریضی چیزی دارم میشم ینی؟
دانشگاها دارن شروع میشن و تازه هزار تا کار که باید بکنم یادم اومدن. دو ماه چیکار میکردم پس من؟
اگه حسین درخشان رو نمیشناسید دربارهش سرچ کنید و بخونید. جالب و مهمه.
نغمهی آتش و یخ رو شروع کردم. آره میدونم، دیوانهم! فقط خدا کنه یجوری نشه از چالش عقب بمونم کلاً! :/
چالش کتابخوانی 1395 / گام چهارم
وقتی برای چهارمین کتاب چالش امسال تصمیم گرفتم یه ترجمه از یه نویسندهی نامدار ایرانی رو بخونم اول از همه فکرم رفت سمت ترجمههای جلال آل احمد و خصوصاً سوء تفاهم از آلبرکامو که چند مدته میخوام بخونم و نمیشه. ولی یهو برخوردم به کتاب مسخ از فرانتس کافکا که صادق هدایت ترجمهش کرده و خلاصه همونو خوندم برای چالش.
کتاب خیلی عجیبی بود. جوری نبود که پاراگراف نمونه ازش بذارم ولی خوندنش رو حتماً پیشنهاد میکنم. کل داستان یه نوع حملهی اساسی به سیستمی هستش که انسانها توی روابطشون با هم ایجاد کردن و نقد خیلی محکمی به جامعهای که توی اون، همه روز به روز بیشتر از قبل از هم فاصله میگیرن و تمام جامعه داره به سمت زوال پیش میره. جامعهای که توی اون آدما فقط وسیلههایی هستن برای انجام یه سری وظیفه و رسیدن به یه سری هدف مشخص؛ به این شکل که گویا اون وظیفه و هدف تنها چیزیه که به وجود انسان بها میده و بدون اون هیچ ارزشی برای شخص وجود نداره. البته این نقد و حمله که گفتم کاملاً غیر مستقیم انجام شده و اگه فقط داستان رو بخونین و رد بشین شاید حتی متوجه نشین چه چیزی استعاره از چه چیزیه. ولی اگه با دقت بخونین فضای تاریکی که ترسیم کرده خیلی میتونه جذاب باشه براتون.
بستر داستان هم از یه روز صبح شروع میشه که یه آقای محترمی به اسم گرهگور سامسا از خواب بیدار میشه و متوجه میشه که به یه حشره تبدیل شده و باقی داستان بر مبنای همین اتفاق پیش میره.
شهر کتاب آنلاین این کتابو برای فروش داره با قیمت خیلی مناسب. اگه هم فرصت خوندن کتاب ندارین، از سایت و اپلیکیشن نوار که خودم خیلی باهاش حال میکنم میتونین نسخهی صوتی این کتابو گوش بدین.
تو چالش بیشتر از اینا پیش رفتم ولی فرصت نمیکنم معرفی کنم اینجا.
کتاب کلاسیک با حجم مناسب معرفی کنین ملت. نمیدونم چی بخونم واسش! D:
المپیک تموم شد، تابستون داره تموم میشه، کلاسا بیست شهریور شروع میشن و هزاران اتفاق بد دیگه داره میفته، ولی همچنان تنها ریاکشن من اینه که همینجا نشستم و میگم تف به این چرخ گردون!
موج از این بار چنان کشتی طاقت بشکست / که عجب دارم اگر تخته به ساحل برود ..
پستهای من دربارهی این چالش رو میتونین از صفحهی برچسب Book1395 # یا لینک کوتاه شدهی Bit.ly/Book1395 بخونین.