یکی از چیزایی که این مدت خیلی زیاد شنیده میشه و من به شدت باهاش مشکل دارم اصرار بیش از اندازهی حکومت به بومیسازی همه چیزه. یا شاید بهتر باشه بگم نگاه اشتباه حکومت به مفهوم بومیسازی. نگاهی که باعث میشه نسبت به مسالهی جالب و مثبتی مثل بومیسازی انقدر جهتگیری منفی توی جامعه وجود داشته باشه.
تابحال چندین تلاش گسترده برای بومی کردن یه سری از سیستمهایی که مردم به طور روزمره ازشون استفاده میکنن صورت گرفته و بلااستثنا همهشون خوردن تو دیوار! از موتورهای جستجوی بومی گرفته که افتضاح محض بودن و عملاً بجز رسوایی چیزی نداشتن، تا سرویسهای ایمیل بومی با سرمایهگذاریها و بودجههای کلان که حقیقتاً برای اونا هم کلمهای بهتر از رسوایی به ذهنم نمیرسه. اما سوال اصلی اینه که: چرا؟
یکی از دلایلی که همیشه باعث شده چنین پروژههایی با شکست مواجه بشن نگاه امنیتی حکومت به مسالهی بومیسازیه. این قضیه هرقدر هم توسط هرکسی تکذیب بشه، کاملاً واضحه که سازمانهای مختلفی توی کشور هستن که این رو حق خودشون میدونن که هرموقع لازم دونستن به یه سری اطلاعات دسترسی داشته باشن. حقیقت ماجرا اینه که بیشتر از نود درصد مردم اساساً طی استفادههایی که از ایمیل، مسنجر یا هر سیستم آنلاین دیگهای میکنن اصلاً اطلاعاتی که لازم باشه به خاطرش نگران باشن رد و بدل نمیکنن. اما این به هیچ وجه دلیل نمیشه که نیازی نباشه به این نگاه امنیتی اعتراض داشته باشن. دقیقاً مثل این میمونه که اگه یه روز بنا شد وبکم تمام لپتاپهای کشور کنترل بشه، انتظار داشته باشیم کسایی که جلوی لپتاپشون کار خاصی نمیکنن اعتراضی نداشته باشن! خب منطقی نیست. از طرف دیگه این نگاه امنیتی کاملا مستعد گسترده شدنه. یعنی اگر بر فرض یه سیستم پیامرسان بومی ایجاد بشه که هم مردم ازش استقبال کنن و هم سازمانهای سوم شخص رو به مرادشون برسونه، قدم بعدی قطعاً کنترل بیشتر توی زمینههای گستردهتره. احتمالاً این خبر رو شنیدین که دولت چین برای اتصال به اینترنت قانون احراز هویت گذاشته و بنا به این قانون هرکسی بخواد مطلبی رو روی اینترنت منتشر کنه لازمه نام و اطلاعات کاملش در دسترس باشه. یه گریزی هم اینجا به اینترنت ملی و صحبتایی که پیرامونش میشد میزنم! میبینیم که واقعاً تا رسیدن به اون مرحله فاصلهی طولانیای نداریم.
میشه گفت این نگرش امنیتی اصلیترین عامل مخالفت اکثر مردم با هر چیزیه که پسوند "بومی" داشته باشه. و تا وقتی این نگرش توی سیستم حاکم وجود داشته باشه چنین تلاشهایی به شکست قطعی محکومن. خود من به عنوان دانشجویی که کار خاصی هم به سیاست و این داستانا ندارم، اگه بحث انتخاب بشه ترجیح میدم کلاً از هیچ پیامرسانی استفاده نکنم، تا اینکه از یه سیستم بومی ولی با نظارت و کنترل -هرچند احتمالی- استفاده کنم؛ و قطعاً افراد هم عقیدهی من کم نیستن.
بحث بعدی نحوهی اجرای پروژههای بومیسازیه. روال طبیعی چنین پروژههایی اینه که سیستمهای داخلی توسط استارتاپهای داخلی بوجود بیان، پا بگیرن، در صورت لزوم حمایت بشن و جای خودشون رو بین سیستمهای موجود باز کنن. اینکه دولت اعلام کنه ما انقدر بودجه میدیم برای ساخت فلان سیستم بومی مثل یه جوک میمونه. حالا اصلاً وارد اینکه اون بودجهی کلان قراره دست کی سپرده بشه و به چه شکلی مصرف بشه ندارم. ولی صرفاً چنین حرفی بازم به اون بحث امنیتی بودن ماجرا دامن میزنه. چقدر برای ایمیلهایی مثل چاپار و میهنمیل هزینه شد ولی از هیچکدوم کوچکترین استقبالی از طرف مردم صورت نگرفت. و چقدر برای موتورهای جستجوی بومی مثل پارسیجو هزینه صرف شد و چه نتیجهای داد! به همین خاطره که میگم این روندها توی ایران کاملاً برعکس طی میشن. شرکت مستقلی مثل بیان مجبوره به خاطر اینکه لازم نباشه به افراد سوم شخص دسترسی اجباری بده، از عمومی کردن سیستم ایمیلی که ساخته صرف نظر کنه؛ و نهادهای بالادست ترجیح میدن به جای بها دادن به اینجور شرکتها، بودجهای رو به دست یه سری افراد بسپرن که احتمالاً خودشون هم میدونن نتیجهی کارشون قرار نیست با اقبال عمومی روبرو بشه. این یعنی عملاً افراد تصمیم گیرنده دور ریختن بودجه رو به پا گرفتن سیستمهای قدرتمندی که صرفاً "بومی" هستن ولی "دولتی" نیستن ترجیح میدن. نمونههای مشابه زیادن. پروژهی خوبی مثل اسنپ تا وقتی سپاه، اونم به دلایل اقتصادی و نه لزوماً حمایتی، پشتش در نیومد تقریباً توان ادامه دادن با وجود هجمهها رو نداشت. این حمایت هم به این قیمت تموم میشه که اگر روزی برای مثال Uber کارش رو توی ایران شروع کنه، احتمالاً خیلیا ترجیح میدن به جای یه سیستم داخلی که اصطلاحاً "به یه جاهایی وصله" از اوبر خارجی و مطمئنتر استفاده کنن. اینه که میگم اساساً پا گرفتن استارتاپها نیازی به حمایت خاصی نداره، توی این شرایط فقط اینکه سنگاندازی بیخود صورت نگیره خودشون کار خودشون رو میکنن.
اول متن گفتم که خود مفهوم بومیسازی چیز مثبت و خوبیه، ولی تو معنای صحیح خودش. اگر به بومیسازی به عنوان محدود کردن یه سری سیستمها به داخل کشور و در نتیجهش دسترسیهای اطلاعاتی که میتونه داشته باشه نگاه بشه شکستش قطعیه. دلیلش هم مشخصه، مردم ترجیح خودشون رو بارها نشون دادن. ولی اگر این بومیسازی کاملاً برعکس این باشه چی؟ فرض کنین نگاهها به ماجرا عوض بشه و دولت اعلام کنه از استارتاپهایی که توان ایجاد فلان سیستم رو در حد بینالمللی دارن حمایت میکنه. یعنی برای مثال همین بیان برای گسترش زیرساختهای سیستم بلاگ و جهانی کردنش راه بازی داره و اگه خودش جربزهش رو داشته باشه ازش حمایت میشه. یا مثلاً فلان پیامرسان اگر توان پشتیبانی و حفظ امنیت سیستمش رو داشت کارش رو گستردهتر میکنه و اگر لازم بود ازش حمایت میشه. [البته بازم میگم منطقیترین روال رشد استارتاپها از طریق سرمایهگذاریهای غیر دولتیه؛ ولی فرض کنیم دولت هم خیلی مشتاقه که تو این چیزا یه کمکی بکنه!]
در این صورت میشه واقعاً امید داشت که یک سیستم ایرانی داشته باشیم که ازش استقبال میشه. مساله کاملاً واضحه؛ مردم سیستم درون کشوری که هدفش محدود کردن جریان ارتباطات و احتمالاً نظارت باشه -و دائماً دربارهی ضعف امنیت و راحت بودن نفوذ به اطلاعاتش گزارش منتشر بشه- رو دوست ندارن، ولی سیستم ایرانی که دائماً از نظر امنیت و امکانات پیشرفت کنه و مسیرش رو به سمت جهانی شدن طی کنه دوست دارن! باز خودم به عنوان یه دانشجوی ساده رو مثال میزنم. من اگر بدونم این سیستم ایرانی که توش وبلاگ مینویسم [البته اخیراً نمینوشتم :)) ولی خب] خارج از ایران هم خدمات زیادی میده و هزاران یوزر داره احساس خیلی بهتری از نوشتنم پیدا میکنم و قطعاً ازش برای پیشرفت بیشتر حمایت میکنم. یا اصلاً سادهتر از این. من اسمم سروشه. اگر پیامرسان ایرانی سروش سرعت، قدرت و امنیت بالایی داشته باشه و ببینم توی کشورهای دیگه هم به خاطر امکاناتش داره مورد استقبال قرار میگیره و مسیر خوبی داره نه تنها ازش استفاده میکنم بلکه پزش رو هم میدم! والا D:
ولی این نگاه فعلی بجز هدر دادن بودجه، بیشتر کردن نارضایتی و نهایتاً شکست پروژههای بومیسازی هیچ نتیجهی دیگهای نداره. امیدوارم هرچه زودتر آقایون اشتباه کارشون رو متوجه بشن و به جای نهادهای دولتی که سیستمهای محدود داخلی تولید میکنن، شاهد استارتاپهای مستقل و خوشذوقی باشیم که در حد بینالمللی فعالیت میکنن. میدونم زیادی خوشبینانهس ولی بالاخره یجوری باید متنو تموم کنم دیگه! D:
یه موقعایی لازمه آدم خودشو از همه جا بکشه کنار و یه سر و سامونی به افکارش بده. خیلی جوابه!
موزیک Metallica - The Unforgiven II رو هم همینجوری محض حس و حالش گوش بدین اگه حال داشتین.