به‌ هر‌ حال

یک به‌هرحالِ چهار ساله!

پنجشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ۰۶:۲۲ ب.ظ

امروز برای من از دو جهت روز مهمیه. از یه طرف روز وبلاگستان فارسی رو داریم و از طرف دیگه سالروز شروع به کار این وبلاگ! درباره‌ی اولی سال‌های قبل توضیح زیاد دادم. گفتم که شروع همه چیز از این پست بود، توی "وبلاگ اصلاً یعنی چه؟" از نوشتن خودم گفتم و توی "تیشه بر ریشه‌ی وبلاگستان فارسی" توضیح دادم که چرا نباید وبلاگمون رو روی تلگرام و اینستاگرام بنا کنیم. تو حیطه‌ی این موضوع حرف برای گفتن زیاد هست ولی خب هرچیزی از یه حدی بیشتر بشه عن ماجرا در میاد. برای همین فقط به لینک دادن به پست سال‌های قبلم و گفتن این جمله بسنده میکنم که برای قدرت گرفتن دوباره‌ی وبلاگستان فارسی و نیفتادنش دست آن سایرین، فقط باید نوشت و گفت و آگاه کرد!

اما این وبلاگ [که تنها وبلاگم نیست اما عزیزترینشونه!] امروز چهار ساله شد. از 16 شهریور 1392 تا همین روز و همین ماه از سال 1396. از روزی که کم‌کم داشتم از رسیدن ایمیل دعوت‌نامه‌ی بیان ناامید میشدم و اومدنش طوری هیجان‌زده‌م کرد که به محض اینکه فرصت کردم وبلاگمو ثبت کردم -انگار اگر دیر میجنبیدم منصرف میشدن و دعوت‌نامه رو پس میگرفتن!- ، تا امروز که بعد از چهار سال تلاش برای حفظ اصالت این وبلاگ دوباره پشت لپتاپ نشستم تا گذشته رو ورق بزنم. از روزی که این پست ارسال شد، تا امروز که دارم این نوشته رو مینویسم. 

طی این مدت چیزای زیادی به من گذشت و تلاشم بر این بود که از هر اتفاق مهم یه نشونه‌ی هرچند کوچیک توی این وبلاگ جا بذارم. منظورم از اصالت هم همینه. توی این مورد معنی اصالت برای من، معنا داشتنه. یعنی تلاش کردم که تا جای ممکن صفحه‌های این وبلاگ رو از چرت و پرت نویسی دور نگه دارم. البته منظورم مدل پستایی که تو صفحه‌ی #جفنگیات میفرستم نیست، همونا هم هرکدوم برام یه چیزی رو زنده میکنن، شاید یکی از دلایل اهمیت این وبلاگ برای من همین باشه که تا جای ممکن از هرزنویسی دور نگهش داشتم، لااقل از نظر خودم، و هر پستی رو که رندوم هم باز کنم یه خاطره‌ی تلخ یا شیرین کوبیده میشه تو صورتم! 

از این وبلاگ که بگذرم، میخوام درباره‌ی سیستم بیان صحبت کنم. قبلاً گفته بودم که بیان باعث شد من از مهاجرت کامل به سیستمای خارجی صرف نظر کنم و بار و بندیلمو همینجا باز کنم. اوایل تنها دلیل این اتفاق امکانات و پشتیبانی خیلی خوبی بود که داشت. یه تیم کوچیک با کارهای بزرگ و ایده‌های بزرگ‌تر! اما اون موقعا اتمسفر بیان برای من -اگه نگم اذیت کننده بود- جذاب نبود. همین الآن هم حجم زیادی از فضای بیان رو وبلاگ‌های ارزشی و مذهبی تشکیل میدن ولی اون موقع اکثریت قاطع این سرویس از این مدل وبلاگا تشکیل شده بود. من مشکلی با وبلاگ‌نویسی ارزشی ندارم و اتفاقاً خیلی هم خوبه که یه فرد مذهبی یا کلاً هر فردی با هر عقیده‌ای بتونه بیاد و نظراتش رو رو با کار فرهنگی بیان کنه. ولی بالاتر هم گفتم که هرچیزی که از یه حدی بیشتر بشه چه اتفاقی میفته! یکی از خاصیت‌های وبلاگ‌نویسی اینه که آدم توی محیطی بنویسه که تعدادی هم فاز و هم بیان خودش هم اونجا باشن؛ و با توجه به اینکه من اینجا زیاد تو فاز نوشتن عقیدتی و خصوصاً مذهبی نیستم توی اون محیط خیلی راحت نبودم. 

اما گذر زمان و خصوصاً شرایطی که برای بلاگفا پیش اومد و باعث سرازیر شدن نویسنده‌های اون به بیان شد، یه نقطه‌ی عطف برای این سیستم بود که طی اون تعادل نسبتاً خوبی توی سبک وبلاگ‌ها برقرار شد. از بین نویسنده‌هایی که مهاجرت کرده بودن افراد خیلی قوی‌ای پیدا شدن که سطح نگارش رو به شکل لذت‌بخشی بالا بردن. این مساله باز توی ماه‌های اول حماسه‌ی بلاگفا کمتر خودشو نشون میداد، ولی به عقیده‌ی من اون ماجرا خواه ناخواه باعث یه جریان سازی شد که طی اون هنوز هم نویسنده‌های قوی‌ای دارن سر بر میارن و تعدادشون بیشتر و بیشتر میشه. این اواخر که بعد از یه مدت دوری طبق عادت قبلیم شروع کردم به گشت و گذار توی وبلاگای جدید و قدیم، به تعداد زیادی نویسنده‌ی خیلی خوب برخوردم که ساعت‌ها میشه بدون خستگی پای نوشته‌هاشون نشست و خوند و لذت برد. این اتفاق خیلی خوبیه و باعث میشه آینده‌ی خیلی روشنی برای بیان و کلاً فضای وبلاگ ایران به ذهن آدم بیاد. خدا رو چه دیدی! شاید چندین سال بعد تیتر یه مقاله‌ی تحلیلی، تاثیر این برهه‌ی زمانی توی اوج گرفتن دوباره‌ی وبلاگ‌نویسی توی ایران باشه. 

دلیل تاکید من روی مهم بودن وبلاگ توی فضای مجازی واضحه. خوندن، مهم و تاثیر گذاره و نوشتن از اون هم بیشتر. وبلاگ تقریباً تنها چیزیه که میتونه به بهترین شکل این مسائل رو توی جامعه رواج بده و تنها مفهومیه که اگر بهش بها داده بشه توان ایستادن جلوی بخش مضر فرهنگ تلگرامی و اینستاگرامی رو داره؛ که با تبر به جون ریشه‌ی فرهنگ جامعه افتادن و دارن وضعش رو از قبل هم خراب‌تر میکنن. [من با تلگرام و اینستاگرام مشکلی ندارم و خودم هم ازشون استفاده میکنم. منظورم یه طیف خاص اتفاقاتیه که این مدل شبکه‌ها باعثش شدن و توی پست سال قبلم توضیحش دادم.] وبلاگ به دنبال خودش کتابخونی میاره، تفکر میاره، نقادی میاره و ده‌ها چیز دیگه هر هرکدوم هرقدر هم کوچیک باشن، نهایتاً تاثیر بزرگی روی بدنه‌ی فکری جامعه میذارن و اون رو به جلو هل میدن.

در نهایت هم باز برگردم به همین وبلاگ. اینجا در برابر خیل بزرگ وبلاگ‌های خوبی که دارن فعالیت میکنن بیش از حد کوچیکه. ولی خب برام ارزش معنوی بالایی داره. خودم از همه بیشتر بخاطر کم آپدیت کردنش از خودم شاکی‌ام و واقعاً دوست دارم به اون سطح فعالیتی که تو ذهنم دارم برسونمش. ولی متاسفانه این قضیه شرایط زیادی رو میطلبه که بیشترشون فکری هستن و تا وقتی حس نکنم واقعاً وقتشه نمیتونم سمتش برم. امیدوارم تو این سال جدید وبلاگم بتونم بیشتر از قبل بنویسم تا هم خودم حس رضایت بیشتری داشته باشم و هم نظرات اون دوستانی که بهم لطف دارن رو بیشتر از قبل توی کامنت‌ها ببینم. ولی شما بنویسین! من هرقدر هم کم بنویسم، در عوضش زیاد میخونم و خیلی وقتا پیش میاد که ساعت‌ها توی نوشته‌های وبلاگای مختلف غرق میشم. زیاد بنویسین و دیگران رو هم به نوشتن ترغیب کنید! [ حق دارین الآن بگین تو کی باشی که بگی ما چیکار کنیم! ولی خب دیگه! D: ]

به امید روزهای بهتر و پربارتر ! ..

  فکر نمیکنم بیشتر از این نوشتن کمکی بکنه. فقط امیدوارم این روند خوبی که گفتم ادامه پیدا کنه و به یه اوج قبل از سقوطِ دوباره تبدیل نشه!

 

Persian Blog's Day 96

۱۱ ۰
سُر. واو. شین
۹۶/۶/۱۶
۲۶ دیدگاه
| اشتراک‌گذاری: به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم

تیشه بر ریشه‌ی وبلاگستان فارسی

سه شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۴۱ ب.ظ

PersianBlogsDay95

امروز 16 شهریور 1395،‌ روزی هستش که وبلاگستان فارسی 15 ساله شد؛ و البته تولد 3 سالگی این وبلاگ هم هست! تبریک میگم به بیان که به قدری خوب بود که تونست 3 سال منو تو خودش نگه داره. نه که آدم شاخی باشم. ولی خب! سال گذشته درباره‌ی اینکه چرا وبلاگ مینویسم و اینا توی این پست توضیح دادم. نوشته‌ی امسالم رو میخوام یکم کاربردی‌تر و رک‌تر بکنم چون کار دیگه از تعارف گذشته! 

آقا زمونه زمونه‌ی بدی شده. یه زمانی بود که خوندن ارزش داشت، نوشتن از اون هم بیشتر ارزش داشت. واقعاً نمیدونم چی شد که به اینجا رسیدیم. به جایی که وقتی یه متن برای دوستت میفرستی، با افتخار برمیگرده میگه من حوصله ندارم متن بلند بخونم خلاصه‌ش کن! به جایی رسیدیم که درصد خیلی زیادی از مردم تنها درکی که از اینترنت دارن، تلگرام و اینستاگرامه! اونم با تلفظ های لج‌درار و اشتباه Telegeraam و InestaGeraam! درواقع الان یه ملتی داریم که فکر میکنن هر چیزی تو اینترنت بجز این دوتا جا درواقع گورستان‌های منسوخ شده‌ای هستن که بجز یه سری ارواح دیگه کسی بهشون سر نمیزنه. و فکر میکنن به صرف اینکه اونا بلدن پیامای تلگرام رو فوروارد کنن یا تو اینستاگرام دوتا دایرکت بفرستن دیگه به خدایانی تبدیل شدن که بر فضای مجازی حکمرانی میکنن! واقعاً اون لحظه‌ای که طرف بهم میگه دیگه دوره‌ی سایت و وبلاگ تموم شده و فقط باید ممبرهای چنل تلگرام رو بالا برد یا فالور اینستاگرام رو کشید بالا یه احساس خلاء مسخره‌ای بهم دست میده که فقط اگه خودتون تجربه کرده باشین میتونین درک کنین! 

درباره‌ی اینکه وبلاگ چیه و من چرا وبلاگ مینویسم سال پیش همین موقع توضیح دادم. الان میخوام یکم مستقیم‌تر برم سر بحث اینکه چرا اگه شما میخواین تو فضای اینترنت نوشته‌هاتون رو منتشر کنین، باید از وبلاگ استفاده کنین و نه از اینستاگرام و تلگرام. دلیلش دقیقاً همون دلیلیه که نباید با چنگال سوپ خورد! اینستاگرام و تلگرام ساختارشون برای ارسال اینجور متن‌ها ساخته نشده. به همین سادگی! یعنی اون عزیزانی که نشستن این برنامه‌ها رو تولید کردن اصلاً تو هدف‌هاشون این نبوده که مردم بخوان از برنامه‌شون به عنوان جایگزین وبلاگ استفاده کنن! 

بحث اینستاگرام که خیلی ساده‌ست. خودم هربار برای کسی اینو توضیح میدم خندم میگیره از اینکه تو جامعه‌ای هستم که باید این الفبای ساده رو ساده‌تر کرد و به یه عده یاد داد که شاید لطف کنن از مواضع خودشون کوتاه بیان! اینستاگرام ساخته شده تا آدما تصاویر روزمره‌ی خودشون رو توش منتشر کنن. عکس! یه امکان هم داره که زیر عکس‌ها کپشن قرار بدین. یعنی مثلاً اگه شما پارسال بهار دسته جمعی رفته بودین زیارت، عکس اون مسافرت دل‌انگیز رو میتونین توی اینستاگرام منتشر کنین و زیرش بنویسین آره مثلاً این سفر فلان موقع بود رفته بودیم مشهد اتفاقاً داداش بزرگه‌م پاش لیزخورد افتاد تو جوب کلی خندیدیم. همین. یه چیزی هم داره به اسم هشتگ. هشتگ بر خلاف تصور خیلی از مردم چیزی نیست که فقط برای کمپین‌ها باشه و چیزی نیست که هرچی بیشتر زیر پست‌های آدم باشه کلاس کار رو بالاتر ببره! هشتگ یعنی زیر پست همون عکسه بنویسین #زیارت که یه نوع دسته‌بندی مطالب صورت بگیره و یکم نظم بیشتری داشته باشه تصاویر کل اینستاگرام برای سرچ و اینجور چیزا. 

از اون طرف تلگرام یه اپلیکیشن برای ارسال پیامه که حتی انقدر شک و شبهه‌ی امنیتی توش وجود داره که برای همین چت کردن هم توصیه نمیشه. معلوم نیست منبع درآمد تلگرام از کجاست. نه تبلیغات داره و نه نسخه‌ی پریمیوم که مثلاً بعد از یک سال برای استفاده از کاربرا پول بخواد. قوی‌ترین فرضیه اینه که تلگرام از راه فروش اطلاعات کاربرا به دولت‌ها کسب درآمد میکنه. شبهه‌ی بزرگتر اینه که چطور پیام‌رسان‌های پرقدرتی مثل وی‌چت و لاین و واتس‌اپ و وایبر دونه دونه هرکدوم به یه شیوه‌ای -مثل فیلتر شدن و ...- کنار رفتن و همه چیز دست به دست هم داد تا یه اپلیکیشن بی‌نام و نشون مثل تلگرام بیاد و فراگیر بشه؟ این قضیه جالب‌تر میشه وقتی که بدونیم تقریباً تنها کشوری که از این برنامه استفاده میکنه ایرانه! این دوتا مطلب رو که پشت سر هم بذاریم میبینیم ممکنه افرادی با یه برنامه‌ریزی هدفمند این برنامه رو تو ایران رواج داده باشن تا راحت‌تر بتونن به اطلاعاتی که میخوان دسترسی داشته باشن! حالا کاری به این مساله نداریم، نوش جونشون! تلگرام هرچی که هست ساخته شده تا مردم به هم پیام ارسال کنن. امکان ساخت چنل توش فراهم شده تا ازش برای اطلاع‌رسانی‌های ساده استفاده بشه. برای مثال خبرگزاری ها بیان و سرخط اخبارشون رو همراه با لینک مطلب توش بفرستن. یا خواننده‌ها بیان اخبار کوتاه خودشون رو توش بفرستن. یا خبرنگارا بیان و مطالب جالب و کوتاه خبری رو توش پست کنن. زیرساخت این برنامه اصلا برای ارسال مطالب بلند نیست! افرادی که تو کانال‌های تلگرامشون مطالب طولانی میفرستن و درواقع ازش به عنوان وبلاگ استفاده میکنن دارن اول به خودشون و نوشته‌هاشون و بعد به وبلاگستان ظلم میکنن! 

اما همه‌ی اینا رو گفتم تا به این برسم که وبلاگ چی داره که نسبت به این دوتا برترش میکنه؟ ببینین دوتا شاخه‌ی خیلی مهم توی شماهایی که متن مینویسین و منتشر میکنین ایجاد میشه. یا واقعاً برای چیزی که مینویسین ارزش قائلین یا نوشته‌هاتون براتون اهمیتی ندارن و هدف دیگه‌ای از نوشتن دارین؛ مثلاً کلاس داشتن یا یه همچین چیزی. اگه برای نوشته‌هاتون ارزش قائل باشین پس براتون مهمه که توی چه بستری با چه قدرتی منتشر میشن و چه چیزایی هستن که نوشته‌های شما رو تو فضای حرفه‌ای‌تری سازماندهی میکنن. خب ..

  1. اول از همه اینکه موتورهای جستجوگری مثل گوگل مطالب وبلاگ‌ها رو پشتیبانی میکنن ولی برنامه‌ای مثل تلگرام رو نه. یعنی مثلاً اگه درباره‌ی کشک یه متن بنویسید و بعداً کسی کلمه‌ی کشک رو توی گوگل سرچ کنه، نوشته‌ی توی وبلاگ براش به نمایش در میاد ولی تلگرام نه! 
  2. امکان بایگانی منظم مطالب هم از نظر زمان و هم موضوع توی وبلاگ وجود داره و هر متنی که مینویسید به خوبی دسته‌بندی میشه و هرکسی میتونه به سادگی بهشون دسترسی داشته باشه. درحالی که نوشته‌های تلگرام و اینستاگرام فقط پشت سر هم قرار میگیرن و بعد از یه مدتی نوشته‌ها به قدری تو لیست عقب میرن که هیچکس اونها رو نمیخونه و درواقع با دست خودتون نوشته‌ی خودتون رو خاک میکنید.
  3. امکان گرفتن نسخه‌ی پشتیبان از مطالب هم خیلی مهمه. تجربه نشون داده این اپلیکیشن‌های پیام رسان هیچوقت موندگار نیستن و دیر یا زود مردم تصمیم میگیرن به برنامه‌ی دیگه‌ای رو بیارن. در این صورت تمام مطالبی که طی مدت‌ها توی تلگرام یا اینستاگرام نوشتید از دسترس خارج میشن و راهی برای جمع‌آوری و انتقال اونا به جای جدید ندارید. ولی وبلاگ‌ها امکان پشتیبان گیری دارن و هرموقع بخواید میتونید با مطالب عزیزتون به فضای دیگه‌ای مهاجرت کنید. 
  4. امکان نظر گذاشتن به شکل مناسب زیر پست‌های تلگرام اصلاً‌ وجود نداره و توی اینستا هم ناقص هستش و منظم نیست. درصورتی که نظرات یکتا برای هر مطلب توی وبلاگ مشخص هستن و پاسخ نویسنده به هر کامنت هم خیلی منظم نمایش داده میشه.
  5. امکان لینک دادن بین مطالب داخل یا خارج توی اون دو سیستم بسیار ناقص وجود داره و یا وجود نداره، درصورتی که توی وبلاگ به سادگی این مورد امکان پذیره. اگر اهل نوشتن باشین میدونین گاهی لینک دادن چقدر ضروری میشه.
  6. امکان به اشتراک گذاری مطالب شما توسط دیگران توی تلگرام و اینستا به خوبی وجود نداره. درصورتی که هرکسی مطالب وبلاگ رو به سادگی و با یک کلیک میتونه توی سایر شبکه‌های اجتماعی Share کنه.

ده‌ها برتری دیگه میتونم نام ببرم که دیگه خودم حوصله ندارم! ولی هست. اعتماد کنین بهم :D 

اما دوتا بهانه‌ای که دیدم ملت بیشتر از همه میارن تا از ساختن وبلاگ سر باز بزنن یکیش اینه که میگن وبلاگ ساختش تخصصیه و حوصله میخواد و وقت زیادی میگیره. و یکی هم اینه که اگه وبلاگ خوب بود سیاستمدارا و هنرمندا و ... توی اینستاگرام و این مدل برنامه‌ها فعالیت نمیکردن! خب جواب ..

اول اینکه ساخت وبلاگ به هیچ وجه تخصصی نیست و نیاز به علم خاصی نداره. فقط کافیه توی یکی از سیستم‌های وبلاگدهی ثبت نام کنید و یه قالب انتخاب کنید و شروع به نوشتن کنید. باقی چیزایی که فکر میکنید ازتون وقت میگیره رو خودتون به مرور زمان یاد میگیرید و بدون دردسر درستشون میکنید. یعنی به اون شکلی که فکر میکنید دردسر نداره واقعاً.

درباره‌ی آدمای معروفی که توی اینستاگرام فعالیت میکنن هم توضیح ساده‌ست. این افراد جایی میرن که مخاطب عام بیشتری باشه و ارتباط سریع‌تری با مردم داشته باشن. مثلاً محسن چاوشی وقتی شب توی خونه‌ش داره آهنگ گوش میده و میخواد یه بیت شعر بفرسته بدیهیه که اینستاگرام براش مناسب‌تره. ولی هنوز هم رسمی‌ترین پایگاه مجازی همین آقای چاوشی سایتشه. این وسط افرادی مثل حمید بعیدی نژاد یا محمدعلی ابطحی هم هستن که بخاطر ارتباط نزدیک‌تر با مخاطب عام، متن‌های بلندشون رو توی اینستاگرام منتشر میکنن که تو همین موارد هم میبینید که دسته‌بندی نشدن نوشته‌هاشون باعث میشه که خیلی زود به عقب لیست برن و عملاً از دسترس خارج بشن و دیگه توسط کسی خونده نشن! که باز در همین مورد هم پایگاه اصلی آقای ابطحی وبلاگشون هست نه اینستاگرام! و آقای بعیدی نژاد هم ممکنه وبلاگ داشته باشن که من بی‌اطلاعم ازش.

پس خواهشاً از هر چیزی تو جایی که کاربرد داره استفاده کنین! درسته که با آچار فرانسه هم میشه میخ رو تو دیوار کرد، ولی اگه هر ابزاری رو تو جای خودش استفاده کنین خودتون هم حس بهتری میکنین. واقعاً بهتر نیست اگه تصاویرتون رو توی اینستاگرام بفرستین، با دوستاتون توی تلگرام چت کنین و در کنار اینا یه وبلاگ داشته باشین که نوشته‌هاتون رو توش منتشر میکنین؟ 

بازم میگم، وبلاگ به بهترین شکل نوشته‌های شما رو به دست همون افرادی میرسونه که دنبالش هستن؛ وبلاگ شما رو با افراد هم عقیده‌تون آشنا میکنه؛ وبلاگ قدرت شما رو تو بیان افکار و عقایدتون بالا میبره. با دور بودن از وبلاگ خودتون رو از تمام اینا محروم میکنید! 

• در همین باره: مرگ وب نزدیک است / حسین درخشان

 

  توییتر و فیسبوک خوبن. ولی تلگرام و اینستاگرام به شکلی که الآن استفاده میشن واقعاً تیشه به ریشه‌ی تمام ارزش‌های قدیمی وبلاگستان هستن.

  ساعت خوابم به قدری به هم ریخته که باید خود کاظم قلمچی برام یه برنامه بنویسه واسه درست کردنش :))

  اینکه من قبلاً فیلم ارباب حلقه‌ها و اینا رو یکی دو بار دیدم ولی چیز زیادی ازشون یادم نیست و الآن که میبینم بازم برام جدیدن خیلی عجیبه؟ مریضی چیزی دارم میشم ینی؟ 

  دانشگاها دارن شروع میشن و تازه هزار تا کار که باید بکنم یادم اومدن. دو ماه چیکار میکردم پس من؟

  اگه حسین درخشان رو نمیشناسید درباره‌ش سرچ کنید و بخونید. جالب و مهمه.

  نغمه‌ی آتش و یخ رو شروع کردم. آره میدونم، دیوانه‌م! فقط خدا کنه یجوری نشه از چالش عقب بمونم کلاً! :/ 

 

۵ ۱
سُر. واو. شین
۹۵/۶/۱۶
۲۸ دیدگاه
| اشتراک‌گذاری: به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم

وبلاگ اصلاً یعنی چه؟

دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۴۱ ب.ظ

Persian Blogs Day

تقویم روی میزتان را بردارید. صفحه ی شهریور را باز کنید. جایی در پایین صفحه هست که نوشته: 13- روز بزرگداشت ابوریحان بیرونی و روز تعاون 17- سالروز قیام هفده شهریور. تقویم شما چیزی کم دارد! یک خودکار بردارید، میان این دو رویداد یک کروشه باز کنید و بنویسید:

16- روز وبلاگستان فارسی 

چهارده سال پیش چنین روزی بود که نخستین مطلب در وبلاگستان فارسی منتشر شد. احتمالا داستان آن را شنیده اید. پستی با عنوان «weblog (وب نوشت) اصلا یعنی چه؟» که اولین خشت از بنای دیواری بود که ما چهارده سال است مشغول ساخت آن هستیم. اگر بخواهم در مقام مقایسه این روز را با تولد یک انسان مقایسه کنم، باید بگویم چهارده سال پیش کودکی زاده شد که در زندگی خود تا به امروز رنج زیادی کشیده، قدر دانسته نشده، نوازش نشده، اتفاقات بسیاری بر قامت نحیف و نوپای آن ضربه زده و حتی آن را به زانو در آورده. اتفاقاتی مانند ظهور شبکه های اجتماعی، گسترش اپلیکیشن های موبایلی و ده ها مورد دیگر. ولی با این وجود آن کودک که اکنون نوجوانی چهارده ساله است توانست تاب بیاورد، روی پای خود بایستد و ادامه دهد. 

شاید بگویید در روزگاری که لحظات خود را در اینستاگرام ثبت میکنیم، روزنوشت خود را در توییتر مینویسیم و در فیسبوک با دوستان و خویشاوندانمان ارتباط راحتی داریم، وبلاگ دیگر چیز اضافه ای محسوب میشود. در این صورت شما نخستین کلمات وبلاگستان فارسی را درک نکرده اید. شما نمیدانید weblog اصلا یعنی چه؟!

اولین قدم من در اینترنت ساخت وبلاگی در بلاگفا بود. سوم دبستان بودم و با توجه به سنم مینوشتم. به یاد دارم که از همان ابتدا از کپی کردن خوشم نمی آمد و میدانستم برای نوشتن یک وبلاگ باید خالق مطلب باشم. هرچند نمیتوانستم همیشه به این عقیده پایبند باشم. یادم هست که آن زمان وبلاگ نوشتن اصالت خاصی داشت، حال راجع به هر چه که بود. آن زمان که هنوز فروم ها تب و تاب خاصی داشتند و مثل الآن تقریباً به گورستان های وب تبدیل نشده بودند، فروم ترفندستان نقش زیادی در زندگی اینترنتی من (که وبلاگنویسی هم جزئی از آن بود) داشت. با سیستم ها و شیوه های مختلف وبلاگنویسی آشنایم کرد. از همان ابتدا به خاطر کنجکاوی و سیری ناپذیری ام هیچوقت یک جا نمینوشتم؛ همه جا را به دنبال مکانی بهتر امتحان میکردم. سیری بود که باید طی میشد، هرچند الآن پشیمانم که به دلیل همان پراکنده نویسی اکنون آرشیو تمام نوشته های این سال هایم را ندارم و نمیتوانم داشته باشم! از بلاگفا شروع کردم و به پرشین بلاگ و میهن بلاگ سر زدم، در جوملا و وردپرس هم تجربه کسب کردم تا در نهایت به بلاگ بیان رسیدم. با این وجود علیرغم میل باطنی ام هیچوقت نتوانستم خودم را یک وبلاگنویس بنامم. البته از نظر خیلی ها همین که یک نفر وبلاگی داشته باشد که گاهی در آن مینویسد کافیست. ولی از نظر من رضایت باطنی مهم ترین چیز است. در بهترین حالت میتوانم خودم را یک خواننده ی وبلاگ خوب بدانم، ولی وبلاگنویس بودن مرد میدان میخواهد!

Kaayto Blog

این پست را فقط برای یادبود نوشتم؛ برای خودم که بدانم نباید نوشتن را فراموش کنم. ولی شاید بتواند برای شما هم پیامی داشته باشد. شاید به شما بگوید هرقدر لایک کردن عکس دوستانتان در اینستاگرام لذت بخش باشد و هرقدر از ارسال روزمرگی هایتان در قالب مینیمال و 140 کاراکتری توییتر احساس سبکی کنید، هنوز بخش بزرگی از دنیای اینترنت هست که آن را کشف نکرده اید. بخشی که متعلق به خودتان است. میتوانید در آن بدون واسطه افکار و ذهنیاتتان را منتشر کنید و آن ها را برای همیشه ماندگار کنید. اگر بخواهید میتوانید از همین حالا شروع کنید. فقط باید کمی از دنیای شلوغ اطرافتان فاصله بگیرید و ... فقط شروع کنید!

 • همچنین بخوانید: روز وبلاگستان فارسی

  این وبلاگ هم دو ساله شد!

۵ ۰
سُر. واو. شین
۹۴/۶/۱۶
۷ دیدگاه
| اشتراک‌گذاری: به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم