به‌ هر‌ حال

وبلاگ اصلاً یعنی چه؟

دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۴۱ ب.ظ

Persian Blogs Day

تقویم روی میزتان را بردارید. صفحه ی شهریور را باز کنید. جایی در پایین صفحه هست که نوشته: 13- روز بزرگداشت ابوریحان بیرونی و روز تعاون 17- سالروز قیام هفده شهریور. تقویم شما چیزی کم دارد! یک خودکار بردارید، میان این دو رویداد یک کروشه باز کنید و بنویسید:

16- روز وبلاگستان فارسی 

چهارده سال پیش چنین روزی بود که نخستین مطلب در وبلاگستان فارسی منتشر شد. احتمالا داستان آن را شنیده اید. پستی با عنوان «weblog (وب نوشت) اصلا یعنی چه؟» که اولین خشت از بنای دیواری بود که ما چهارده سال است مشغول ساخت آن هستیم. اگر بخواهم در مقام مقایسه این روز را با تولد یک انسان مقایسه کنم، باید بگویم چهارده سال پیش کودکی زاده شد که در زندگی خود تا به امروز رنج زیادی کشیده، قدر دانسته نشده، نوازش نشده، اتفاقات بسیاری بر قامت نحیف و نوپای آن ضربه زده و حتی آن را به زانو در آورده. اتفاقاتی مانند ظهور شبکه های اجتماعی، گسترش اپلیکیشن های موبایلی و ده ها مورد دیگر. ولی با این وجود آن کودک که اکنون نوجوانی چهارده ساله است توانست تاب بیاورد، روی پای خود بایستد و ادامه دهد. 

شاید بگویید در روزگاری که لحظات خود را در اینستاگرام ثبت میکنیم، روزنوشت خود را در توییتر مینویسیم و در فیسبوک با دوستان و خویشاوندانمان ارتباط راحتی داریم، وبلاگ دیگر چیز اضافه ای محسوب میشود. در این صورت شما نخستین کلمات وبلاگستان فارسی را درک نکرده اید. شما نمیدانید weblog اصلا یعنی چه؟!

اولین قدم من در اینترنت ساخت وبلاگی در بلاگفا بود. سوم دبستان بودم و با توجه به سنم مینوشتم. به یاد دارم که از همان ابتدا از کپی کردن خوشم نمی آمد و میدانستم برای نوشتن یک وبلاگ باید خالق مطلب باشم. هرچند نمیتوانستم همیشه به این عقیده پایبند باشم. یادم هست که آن زمان وبلاگ نوشتن اصالت خاصی داشت، حال راجع به هر چه که بود. آن زمان که هنوز فروم ها تب و تاب خاصی داشتند و مثل الآن تقریباً به گورستان های وب تبدیل نشده بودند، فروم ترفندستان نقش زیادی در زندگی اینترنتی من (که وبلاگنویسی هم جزئی از آن بود) داشت. با سیستم ها و شیوه های مختلف وبلاگنویسی آشنایم کرد. از همان ابتدا به خاطر کنجکاوی و سیری ناپذیری ام هیچوقت یک جا نمینوشتم؛ همه جا را به دنبال مکانی بهتر امتحان میکردم. سیری بود که باید طی میشد، هرچند الآن پشیمانم که به دلیل همان پراکنده نویسی اکنون آرشیو تمام نوشته های این سال هایم را ندارم و نمیتوانم داشته باشم! از بلاگفا شروع کردم و به پرشین بلاگ و میهن بلاگ سر زدم، در جوملا و وردپرس هم تجربه کسب کردم تا در نهایت به بلاگ بیان رسیدم. با این وجود علیرغم میل باطنی ام هیچوقت نتوانستم خودم را یک وبلاگنویس بنامم. البته از نظر خیلی ها همین که یک نفر وبلاگی داشته باشد که گاهی در آن مینویسد کافیست. ولی از نظر من رضایت باطنی مهم ترین چیز است. در بهترین حالت میتوانم خودم را یک خواننده ی وبلاگ خوب بدانم، ولی وبلاگنویس بودن مرد میدان میخواهد!

Kaayto Blog

این پست را فقط برای یادبود نوشتم؛ برای خودم که بدانم نباید نوشتن را فراموش کنم. ولی شاید بتواند برای شما هم پیامی داشته باشد. شاید به شما بگوید هرقدر لایک کردن عکس دوستانتان در اینستاگرام لذت بخش باشد و هرقدر از ارسال روزمرگی هایتان در قالب مینیمال و 140 کاراکتری توییتر احساس سبکی کنید، هنوز بخش بزرگی از دنیای اینترنت هست که آن را کشف نکرده اید. بخشی که متعلق به خودتان است. میتوانید در آن بدون واسطه افکار و ذهنیاتتان را منتشر کنید و آن ها را برای همیشه ماندگار کنید. اگر بخواهید میتوانید از همین حالا شروع کنید. فقط باید کمی از دنیای شلوغ اطرافتان فاصله بگیرید و ... فقط شروع کنید!

 • همچنین بخوانید: روز وبلاگستان فارسی

  این وبلاگ هم دو ساله شد!

۵ ۰
سُر. واو. شین
۹۴/۶/۱۶
۷ دیدگاه
| اشتراک‌گذاری: به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم