به‌ هر‌ حال

اصلاحات قرضی!

جمعه, ۱۹ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۲۶ ق.ظ

جدی خیلی دوست دارم برم تو اعصار و قرون [قُرون: ج شاخ :-"] گذشته زندگی کنم و یه چیزایی رو تغییر بدم, البته ماله ایران و جهان اسلام نه آ! ... تو اروپا و این حرفا منظورمه ...

تو ایران که خبری نبود, چکیده تاریخش این بودش که پادشاهه شرابخور و دائم الخمر میشه و یه قوم دیگه میان دهن ملت محترم ـمونو سرویس میکنن, آثار این موارد هنوزم هست (حمله مغول ها منظورم هست در واقع!!) ... تو بقیه ی جهان محترم اسلام هم هیجان انگیز ترین اتفاقش جنگ های صلیبیه که اونم میشه از منظر جوامع اروپایی مورد بررسی قرار داد ... ینی ترجیح میدم از اونور نگاش کنم تا از اینور D; ...

مثلا فک کن یه سر میرفتم به زمان اروپای فئودالی, بعد یه حاکم خیلی شاخ میشدم که کلی کشاورز رو زمین ـام کار میکردن و یه ارتش قوی داشتم و اینا, حالا اینجاشو فاکتور میگیرم که به دلیل ظلم زیادی که به مردم میکردم بعدا سرمو بریدن! ...

بعد میرفتیم جلوتر پاپ و اینای مسیحی میگفتن اگه درس بخونین آتیشتون میزنیم و فولانتون میکنیم و اینا, بعد من برمیگشتم معلم فیزیکمونو میبردم اونجا که آتیشش بزنن من حال کنم D; ...

ولی به نظر من ابزورد ترین اتفاق تاریخ اروپا همین شروع دوره ی رنسانس و پیشرفت علم و تکنولوژی و ایناست, چه کاریه واقعا؟! , علم و پیشرفت که هدف نیست ... من اگه کاره ای بودم 100% جلوی این واقعه ی اسف بارو میگرفتم ... ینی اصلا اگه دست من باشه هر کسی بره دنبال علم رو از دم تیغ میگذرونم, ترجیحا جلوی چشم خانوادش ...

این کار دو مزیت داره, اولا درس عبرتی میشه برای همگان, دوما بچه هاشون که مرگ ننه باباشونو میبینن عقده میکنن و بعدا که بزرگ شدن میشن یکی مثل چنگیز خان و هیتلر و ناپلئون و کلی کشتار و خونریزی میکنن و دنیا رو به جای بهتری برای زندگی تبدیل میکنن!! ...

یا حتی میشد برم کارهای انسان دوستانه هم بکنم, مثلا برم به هیتلر بگم آقا هوا خیلی سرده حیفن سربازات, از اونور برو که هوا گرم تر باشه و بتونی بری همه رو بکشی ...

یا مثلاً میرفتم زمان جنگ استقلال آمریکا و رنگ لباسای سربازا رو عوض میکردم تا همدیگه رو بکشن و با کاهش جمعیت جهان, بقیه زندگی راحت تری داشته باشن! , و حتی شاید موفق میشدم فتنه رو در نطفه خاموش کنم و باعث بشم دیگه کشوری به اسم آمریکا بوجود نیاد ...

یا از همه مهم تر, میرفتم 11 سپتامبر و بنزین هواپیماها رو بیشتر میکردم و یکمی هم ماده ی منفجره [منفرجه, هر هر هر!] توشون جاسازی میکردم که وقتی خوردن به ساختمونا دیگه انقد ریختنشون طول نکشه, همون لحظه کل ساختمونای اطراف هم همراه برج ـای تجارت جهانی برن هوا پودر شن بیان زمین, دیگه انقدر زجر نکشن مردم ...

خلاصه اینکه من از این افکار اصلاح در گذشته زیاد دارم, و همون طور که مشاهده کردین همه شون در جهت تعالی و زندگی راحت تر انسان ها هستن ...

در صورت تمایل میتونید به کتاب سبیل الاصلاح القرضی - چاپ چهار هزار و سیصد و پنجاه و ششم مسکو مراجعه کنید :-" ...

Tarikh

من در حال قدم زدن برای اصلاح تاریخ - مسکو

۱ ۰
سُر. واو. شین
۹۲/۷/۱۹
۸ دیدگاه
| اشتراک‌گذاری: به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم