به‌ هر‌ حال

میدونی؟ پیچیده‌ست ..

دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۵۶ ب.ظ

+ ببین عزیزم من هیچوقت تو رو قضاوت نمیکنم، من فقط برداشت میکنم. قضاوت یعنی بشینم بهت فکر کنم، به کارا و رفتارات فکر کنم و یه تصمیم درباره‌ی شخصیتت بگیرم. ولی برداشت یعنی تو یه رفتاری از خودت نشون میدی و من کاملاً ناخودآگاه یه برداشت از شخصیتت برام شکل میگیره. پس تصوری که من ازت دارم تقصیر من نیست، مقصر خودتی. خب؟ 

- خب ..

+ من هیچوقت بهت توهین نمیکنم. فقط صفت‌هایی که خودت از قبل داری رو یادآوری میکنم. بی‌فکری، یه‌دندگی، حماقت، اینا ویژگی‌هایی هستن که من بهت نسبت نمیدم؛ خودت انتخاب کردی اون‌ها رو داشته باشی! بازم من مقصر نیستم. اینم خب؟

- خب ..

+ این که الآن من و تو داریم با هم صحبت میکنیم کار تقدیر نبوده. تنها دلیلش ترجیح من بوده. هیچ دستی از آسمون پایین نیومده، پشت یقه‌ی من و تو رو نگرفته و پرتمون نکرده تو زندگی هم. بلکه من بودم که تو یه برهه‌ای ترجیح دادم بذارم وارد زندگیم بشی ..

- خب ..

+ دیگه خیلی خسته‌م . .

- یعنی چی؟!

+ . . هیچی .. خسته‌م فقط. میخوام یکم بخوابم. فردا صحبت میکنیم. مواظب خودت باش. 

- باشه . . ببین ..

+ هوم؟ 

- میشه نخوابی؟ ..

 

  مخاطب رو فرضی فرض کنید. یا اصلاً فرضی قطع کنید! چیز مهمی نیست درکل D: 

  برای چالش کتابخوانی 95 خیلی اتفاقی یه کتاب خیلی شاخ رسید به دستم که چند سال قبل خیلی دنبالش بودم ولی تقریباً فراموش کرده بودم که یه روزی میخواستم بخونمش! شدیداً هم با یکی از گزینه‌های چالش میخونه. خیلی حجیمه ولی خوب دارم پیش میرم. بهرحال از یه طرف دانشگاهه و کلاسای بیخود و ردیف آخر و موبایل. از اون طرف هم کتابای ممنوعه و پیدا نشدن نسخه‌ی چاپی و دانلود نسخه PDF و بازم موبایل! D:

  تابحال دو بار ستایش و دو بار قریشی اعصابم رو ریختن به هم. یه بار سریال ستایش و یه بار ستایش قریشی. یه بار سحر قریشی و یه بار ستایش قریشی! واقعاً دلم میخواد اون پسر 17 ساله رو ببینم. هیچ کاریش ندارم. اتفاقاً به نظرم اونم مثل ستایش قربانی بوده. فقط میخوام چند تا سوال ازش بپرسم. بپرسم Breaking Bad رو تا فصل چند دیده! بپرسم فتـیش جنسیش چی بوده که اونو سمت یه بچه‌ی 6 ساله کشونده. و چند تا سوال دیگه تو همین مایه‌ها. پیشاپیش هم برای خانواده‌ش طلب صبر میکنم. هرچند با اعدام مخالفم ولی خب مخالفت من کمکی نمیکنه. وقتی تو این سطح مساله‌ش ملی شده واقعاً بعید میدونم حکم دیگه‌ای داده بشه.

  7000 گشت نامحسوس هم که دیگه ته ته تهشه! توضیح نمیخواد. انگار 1984 ـه نه 1395 !

Complicated

۵ ۰
۳۱ دیدگاه
| اشتراک‌گذاری‌: به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم

این مطلب با برچسب‌های, Breaking Bad, درونیات, ستایش قریشی, کتاب ممنوعه در تاریخ دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۵۶ ب.ظ، توسط سُر. واو. شین منتشر شده است.
  • Faber Castel

    ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۰۹ وب سایت

    از خوندنش واقعا لذت بردم

    کامل بود، هیچ حرفی واسه گفتن نذاشت
    ترجیح میدم بهشون فکر کنم تا حرفی بزنم :)

  • سُر. واو. شین

    ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۱۴

    :)

  • آناهــیــ ـــتا

    ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۱۵ وب سایت

    اوم... ینی تو این مکالمه، شما یا شمای فرضی، به یه نفر علنا گفتی بی‌فکر ، یه‌دنده و احمق، و اون فقط گفته خب؟؟ :/

    چقدر جذاااب و خوشبحال صبرش :/

    +واییی خیلی وحشتناکه که این اتفاق افتاده و همه همه جا دارن بحثش رو می کنن :-/
    و هربار فکر میکنم اون یه بچه بوده... یه بچه..

  • سُر. واو. شین

    ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۰۱

    هوم. البته شاید اون نفر هم فرضی بوده :D 


    + خیلی وحشتناکه! البته زیاد پیش میاد این چیزای وحشتناک. خبر این یکی پخش شده. این وحشتناک تره.

  • مترسک ‌‌

    ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۵۵ وب سایت

    و غریب بودن اون دخترک توی مملکت ما، قصه رو تراژیک‌تر هم می‌کنه؛ فرض کن یه نفر با دختر خودش توی یه کشور خارجی...

  • سُر. واو. شین

    ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۰۱

    دقیقاً! و چقد جنبه‌ی بین نژادی بدی پیدا میکنه.

  • خانم والیوم

    ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۱۴ وب سایت

    هوووووف-_______- ازین جرو بحث های اینجوری..


    کتاب چی؟D:

    من کلا فیلم نمیبینم سریال ک دیگه هیچ سریال ایرانی ک اصلاااا..
    با اعدام موافقم. نه برای ابن موضوع کلا با نفس اعدام موافقم! تنها ابزار بازدارنده ای که در دست داریم:|
    برای بقیه هم نظری ندارم.

    گشت ارشاد؟ 7000؟

  • سُر. واو. شین

    ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۳۸

    باید درباره‌ی اینکه کتابه رو چجوری معرفیش کنم وقتی تموم شد و اینکه اصلاً معرفیش بکنم یا نه خیلی فکر کنم :)) به این سادگیا نیست :D 


    من موافق نیستم با اعدام. چون اگه قرار بود کار کنه تا الآن کرده بود. برای من و تو هیچ فرقی نداره یه قاتل با حبس ابد توی زندان باشه یا اعدام شده باشه. بهرحال از جامعه دوره، دیگه چشممون بهش نمیخوره و اونم نمیتونه به کسی آسیب بزنه. ولی تجربه نشون داده اعدام جواب نمیده تو کم شدن جرائم. اعدام باعث نشده کسی قتل نکنه، باعث نشده کسی تجاوز نکنه. فقط یه برچسب بد به کشورمون زده به عنوان نمیدونم دومین تعداد اعدام در جهان و یه صحنه‌ی بد هم تو ملا عام میشه. خشونت هر طوری باشه خوب نیست. ولی خب هرچی صلاحه! 

    گشت ارشاد باز قابل قبوله. گشت نامحسوس ارشاد! یعنی دیگه نمیتونی به هیچ کسی که تو خیابون از بغلت رد میشه به عنوان یه شهروند عادی نگاه کنی! خیلی بدبین میکنه مردم رو نسبت به هم. گوگل کنی دستت میاد خبرش. 

  • م

    ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۲۹

    دختره طفلکی دلم خیلی سوخت بیچاره پدر و مادرش هیچ کسی الان دردشونو نمیفهمه. اتفاقا منم یاد بریکینگ بد افتادم فک کنم تز سوزوندن و حل کردن آدم با اسید رو زیادی جدی گرفته.

     بین این چند مطلبی که تا الان تو وبلاگهای مختلف خوندم از مطلب شما بیشتر خوشم اومد چون تاکیدی رو نژاد نداشت.
     مانور دادن روی نژاد افغان و غریب بودنش اصلا درست نیست معلوم نیست که این موضوع ربط زیادی به غربت و نژاد اون بچه داره یا خیر. فراموش نکنیم ۱ سال پیش هم یه دختر بچه معلول ذهنی ایرانی به دست ده ها برادر(!) افغان مورد تجاوز قرار گرفت ۱ ماه این دختر بیچاره رو اجاره میدادن و البته تبدیل به موضوع ملی هم نشد.
    به نظرم هر چی بیشتر روی نژاد متجاوز و مقتول تاکید بشه بیشتر جنایت های طرف مقابل هم به یاد ما میاد و در دراز مدت به جای همدردی نتیجه عکس میده و انسانیت فدای بحث نژادی و مقایسه جنایات شهروندان دو کشور میشه که اگه این اتفاق بیوفته مشخصه نتیجه به ضرر کی میشه.

  • سُر. واو. شین

    ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۴۲

    آره از نظر نژاد و اینا نظرم همینه. البته به نظر من تفاوت نژادی بین ایرانی و افغان نسبت به یه ایرانی و مثلاً یه آمریکایی خیلی خیلی غیر محسوسه! حتی نمیشه گفت هموطن نیستیم باهاشون! ولی خب جو غالب جامعه این نیست. اما آره دیگه بنظرم تو بوق کردن ایرانی و افغان تو اینجور مسائل کمک نمیکنه. بدتر میکنه فقط افکار عمومی رو.

  • خانم والیوم

    ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۱۳ وب سایت

    اعدام باعث نشده کسی قتل نکنه!!!! کارایی ک نشده چجوری مطالعه شده؟ مثلا من روزی 18 نفر برن کلانتری بگن من میخواستم یکی رو بکشم اما بخاطر ترس از اعدام نکردم؟


    اتفاقا برخورد غیر قاطع باعث شده اینقد جرم و جنایت و فساد تو هر زمینه ای زیاد شده.برخورد ماست و انفعالی بیچاره کرده مملکتو.. برخورد قاطع رو فقط تو امور سیاسی دیدیم. بقیه زمینه ها هیچی.اگه از روز اول هرکی دست کجی کرد تو یه اداره 2سال زندانش میکردن هیچکسم بهش کار نمیداد اخراجم میشد دیگه الان این وضع ادارات و بالاتر و فساد های اقتصادی نبود. الان ایران امریکا بود.همه جای دنیا فساد اقتصادی و جرم و جنایت هست اما کشور ما از دربون و ابدارچی و استاد دانشگاه و منشی رییس و مالی و منابع انسانی و بایگانی و بالا بالاتر رشوه میخورن تا راننده تاکسی و..... ینی جنگل شده هرکی هرجور و هرچقد تیغش میبره میدوشه خلق الله رو..

    منم دوست دارم کشورم یه کشور باشه ک هرجا اسمش بیاد ب چیزای خوب شهره باشه نه ب اعدام و اسید پاشی و گشنگی و یارانه و جهان سومی بودن و خرافات و... اما بقول کامران نجف زاده این طنز تلخ روزگاره که اونایی ک امار اعدام های مارو میگیرن خودشون دارن بیگناه هارو نه فقط توی کشور خودشون توی سراسر دنیا قتل عام میکنن همین افغان ها از دست اونا فرار کردن از دست بمب های اونا بخاطر امنیت بخاطر کارهای سختی ک ما ایرانی های راحت طلب تن بهشون نمیدیم اومدن تا گشنه نمونن. برای من مهم تر از اینکه بقیه درباره کشورم چی فکر میکنن اینه ک کشورم حکومتم خوب یا بد استقلال داشته باشه. دوست دارم نه تنها ما هر کسی هرگوشه دنیا هرجور میخاد زندگی کنه. و ب بقیه ربطی نداره!

    اینکه برای ما فرقی نداره یه مجرم کجا باشه تو قبر یا توی زندان شاید یکم نپخته باشه. و این موضوع خیلی ابعاد نهفته ای داره ک بعضیاش ب ذهن من میرسه ممکنه کسی که فردی از نزدیکانش رو از دست داده نتونه ببینه قاتلش زندس این جمله خیلی ابلهانه ب نظر میاد ولی واقعا عمیقه! بهش فکر کنید این تو ذات ماست. و البته مهم ترین عاملش اینه که من و شما داریم توی یه کشور اسلامی زندگی میکنیم ک قوانینش رو تقریبا از قران گرفته و اعدام کاملا مشروع هست. درست یا غلط خوب یا بد قبول یا رد اوضاع همینه!

  • سُر. واو. شین

    ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۲۹

    کاملاً‌ واضحه که اعدام اثربخش نبوده! کسی که بخواد قتل انجام بده میده. کسی که بخواد قاچاق انجام بده میده. خیلی راحت با نگاه کردن به جامعه میشه فهمید. اگه اعدام قاچاقچی‌ها قرار بود میزان قاچاق رو کم کنه الان معتادی تو خیابونا نداشتیم یا لااقل کمتر داشتیم! ولی روز به روز داره بیشتر میشه. اگه قاچاقچی متنبه شده بود و از ترس اعدام دیگه قاچاق نمیکرد جنس وارد نمیشد و بعدش کسی هم معتاد نمیشد! قتل هم همینطوره. کدوم نهاد آماری منتشر کرده که قتل تو کشور کمتر شده؟ تجاوز کمتر شده؟ همیشه خبر قتل و بعدش اعدام طرف هست. تجاوز هم همینطور. همین چند سال پیش بود که ده پونزده نفر رو اعدام کردن بخاطر تجاوز ولی خب بعدش چی شد؟ آمار از قبل کمتر شد؟ بازتاب‌های خبری که تو جامعه میشه برعکس اینو میگه. بیشتر نشده باشه کمتر نمیشه. چون کسی که تجاوز میکنه تو اون لحظه اصلا به اعدام شدن فکر هم نمیکنه. فکر نمیکنه گیر بیفته! میگه کارمو میکنم تموم میشه میره. یا کسی که قتل میکنه اولا اصلاً نمیخواسته قتل کنه و دوما باز فکر نمیکنه یه روز اعدام بشه! اکثر قتل ها سر دعواهایی اتفاق میفتن که اصلا قرار نیست منجر به قتل بشه. دعواهای خونوادگی و دعوا بین رفیقا و همچین مسائلی. کسی قبلش به این فکر نمیکنه که نه من نباید دعوا کنم چون ممکنه طرفو بکشم و اعدام بشم!! و اصلاً اگر هم کسی بخواد بره کسی رو بکشه قطعاً انگیزه‌ش انقد بالاست که وقتی با چاقو داره میره به سمتش اصلاً براش مهم نیست بعدش چی قراره بشه. فقط میخواد به طرف آسیب بزنه! واقعاً اعدام جواب نیست. 


    درباره‌ی اقتصاد موافقم باهات. باید قاطع‌تر برخورد بشه. ولی باز نه قم خوبه نه کاشون! باید درباره‌ی هر مساله‌ای همونقدر که مهمه قاطعانه باشه برخورد. الان اینجوری نیست. به قول خودت آبدارچی یه شرکت هم رشوه میگیره و هیچی نمیشه ولی از اون طرف یه بچه هیفده ساله تو یه شوخی تو مدرسه دوستشو بکشه باید قصاص بشه! یعنی شدیدترین حکم! باید اعتدال باشه تو همه چی. یه مجازات منطقی مطابق با جرم طرف. و مطمئناً به جای اعدام مجازات‌های دیگه‌ای هم هست. زیاد هم هست. بهتر هم هست!

    این دیدگاه هم که اون یارو چون بابای منو کشته حتماً باید کشته بشه یه دیدگاه خیلی احساسی و گذراست. اگه قانون تعیین نکرده باشه کسی بعد از یه مدت دیگه به قصاص طرف فکر نمیکنه. چون منطقیه که کسی که باباتو کشته تا آخر عمرش پشت میله‌های زندان بمونه! منظورم اینه که همین قانون قصاص هستش که تصور زنده بودن طرف رو سخت کرده برای مردم. اگه تو قانون تعریف نشده باشه و مجازات طبیعی قتل، زندان و مجازاتای مشابه باشه مردم به همین حد هم راضی‌ان چون قانون گفته. در زمینه‌ی قانون اسلام و قرآن هم یه اشاره لازمه بکنم به این که اسلام گفته اگه کسی دزدی کنه مشروط به اینکه دزدیش یه سری ویژگی‌ها رو داشته باشه باید دستش قطع بشه! کو؟ اجرا شده تو ایران؟ اگه این اجرا نشده و مجازات مناسب دیگه‌ای بجاش جایگزین کردن، اعدام هم میتونه جایگزین بشه! 

  • کوثر بانو

    ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۲۹ وب سایت

    اولین بار 2 روز پیش تو وبلاگ آلما خوندم این خبر رو

    نمیدونم رسانه ای شده یا نه
    یا شما از کجا شنیدید اولین بار
    اما این اتفاق رو مقایسه کنید با اسید پاشی چند وقت قبل
    اسید پاشی یه دوره ای عجیب گل کرده بود 
    اصفهانیا دیگه از ترس زندگی نداشتن
    داشت به شهر های دیگه هم میرسید
    که جلوشو گرفتن لااقل نشون دادن در برابر اسید پاشی و داغون کردن چهره آدمها باید جوابگو باشن
    تو اون مورد نشون دادن حداقل مملکت یه صاحابی داره
    نمیگم دیگه اسید پاشی از ته تو ایران قطع شد
    ولی عاملینش یا اونهایی که از این برنامه رو داشتن ترسیدن
    به یه امنیت نسبی درخصوص اسید پاشی رسید کشور
    اگه چندتا از این مدل تجاوزها تو کشور به عنوان تیتر یک اخبار بود
    مردم برای درآوردن ته و توی ماجرا و پیدا شدن و مجازات اون جنایتکار پیگیر میشدن مسئولین هم مجبور به پیگیری میشدن
    حتی اگه شاکی خصوصی هم نبود
    خبر قتل 10 نفر از اون جماعت به گوش مردم میرسید
    نفر 11هم تو لحظه ای که میخواس این غلطو بکنه به مجازاتش فکر میکرد ترس از اون مجازات منصرف میشد
    این اخبار کمتر رسانه ای میشه
    مخصوصا اینکه افغانستانی هم هستن
    همه ما آدمیم 
    به صرف انسان بودنمون ارزشمندیم
     رنگ پوست و اسم کشورمون میزان ارزشمندیمونو مشخص نمیکنه
    توی مازندرانی که من زندگی میکنم
    مهاجر ها رو یه جا جمع میکنن
    مثلا واسه تحصیل بچه اشون باید تو یه مناطق خاصی باشن
    و گرنه ثبت نام نمیشن
    این مدل رفتار باعث خود برتر بینی ما ایرانی ها میشه
    چون فک میکنیم افغانستانی ها با ما برابر نیستن 
    پس نمیتونن باما تو یه محل زندگی کنن
    بچه هاشون پیش ما درس بخونن
    حتی مادر یه بچه برای دور زدن این قانون بچه اش رو به اسم یه ایرانی ثبت نام کرد
    5 سال با اسم اون آدم تو ایران درس خوند
    بعدکه میخواس بره برای راهنمایی ثبت نام کنه
    مشخص شد 2 نفر با یک اسم تو ایران دارن تو یه مقطع درس میخونن
    تمام سوابق تحصیلی دختر از بین رفت
    اینو پدرم که تو آموزش و پرورش بود تعریف میکرد...

  • سُر. واو. شین

    ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۱۶

    به نظرم تجاوز و این چیزا با اسیدپاشی متفاوته. مردم یه جورایی سالهاست دربرابر خبر تجاوز واکنششون عادی شده. تو اینترنت میخونن، تو روزنامه میخونن و میگن ای بابا! ولی اسید پاشی یه چیزی بود که دوره‌ای شروع شد و تو شهر مهمی هم شروع شد و تعدادش هم بالا بود و مشخص بود سازمان‌دهی داره. این چون خبر تازه‌ای بود که برای مردم چیز عادی‌ای نبود خیلی خبرساز شد. ولی همین اسید پاشی هم از نظر من دلیل توقفش ترس عاملینش از دستگیر شدن نبود! شاید به هدفشون رسیدن. بهرحال هنوز دستگیر نشدن و معلوم نیست قصدشون چی بوده. ولی واضحه که مساله به این سادگی نیست. سالهاست که دیگه تنها جایی که مردم اخبار رو دنبال میکنن تلویزیون نیست. عملاً اینکه تلویزیون یه خبری رو پوشش میده یا نمیده تفاوتی تو خبرساز شدنش نمیکنه چون قشری از جامعه که بخوان واکنش نشون بدن اخبارو از تلویزیون دنبال نمیکنن! 


    در زمینه رفتاری هم که با افغان‌ها میشه موافقم. اصلاً شرایط مناسبی نیست.

  • اسپریچو ツ

    ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۰۱ وب سایت

    1984 رو خوب اومدی:|||

  • سُر. واو. شین

    ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۱۱

    هوم 

  • تو کا

    ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۲۱ وب سایت

    داریم مورد (- ) رو در مکالمات عایا ؟  مگه میشه؟ 

    فرضیاتت کلا بر پایه فرضیات بود :))

  • سُر. واو. شین

    ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۱۱

    داشتن که داریم :))

  • ! RaDio AcTiVe !

    ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۴۳ وب سایت

    اون قسمت "میشه نخوابی ؟ " خیلی وقتا فقط تو دل آدما گفته میشه.
    غصش زیاد بود اون مکالمه ، حداقل برای من !

    + اتفاقا منم مشتاق بودم یه صحبتی با اون پسر 17 ساله میکردن ، چه جنونی واقعا میتونه آدم رو سمت این کار بکشه ؟
    نه اینکه بگم مقصر نیست
    ولی خب شاید یه بیماری روانی ِ حاد داشته ، وگرنه خیلی از هیوده ساله های سالم ِ باطن کثیف هم کارش رو جنایت میدونن.

  • سُر. واو. شین

    ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۱۱

    هوم ..


    آره واقعاً جالبه برام بدونم چی بوده دلیل کارش. از یه انسان عادی که حتی میل جنسیش خیلی خیلی بالا باشه هم بر نمیاد همچین چیزی ..

  • اقای روانی

    ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۴۹ وب سایت

    هههیعییییییی روزگار 

  • سُر. واو. شین

    ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۱۰

    هعـی ..

  • نرگس ...

    ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۰۲

    من خیلی دوست دارم در این چالش شرکت بکنم!

    اما خواه ناخواه, در حال حاضر درگیر یه چالش بزرگتر به نام کنکور هستم.
    :(
    :((
    :(((
    :(((((((((((
    لعنت به کنکور:/

  • سُر. واو. شین

    ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۰۹

    بعد از کنکور هم فرصت داری دنبال کنی چالش رو. تابستون قشنگ میتونی دو سه تا کتاب بیشتر بخونی و برسونی خودتو. ایشالا کنکور رو به خوبی بگذرونی و بتونی خودتو برسونی به چالش :D 

  • آیدین

    ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۱۱

    کوثر بانو حواست به کامنت دادنت باشه آ آیم واچینگ یو :دوتا انگشت رو چشم 



    من توی متن اول فرض که نه کلا قطعیت رو بر این میذارم که + ها تویی :| و خب مسلما توم نباشی اصن کانورسیشنی نیس که حق با کسی باشه و کسی مظلوم واقع شده باشه و هرچی :| اصلا قابل بحث نیس حتی استدلال هایی هم توش آورده کاملا کشکِ . حتی اون میشه نخوابی تهش هم اونی نیس که باید باشه :| اوکی مثلا نخوابه . فک کردی مثلا چه اتفاق خواسی میوفته داره پی ام میده بغلت که دراز نکشیده سرتو بذاری رو بازوش مثلا با موهات بازی کنه نخوابه باید دعوارو ادامه بدین دیگه :| 


    در مورد کتاب هم همونطور که میدونی نظر خاصی ندارم :| دارم یعنی ولی الان موقع نظر خاص دادن نیس در مورد مطالعه :| 

    در مورد ستایش به نظرم پسره اونقدر هم که همه فکر میکنن مورد عجیب و روانی ای نیست . حتی ممکنه خیلی خیلی طبیعی تر از خیلی از ماها باشه . خب خیلی از ماها خیلی تصورات داریم که وحشتناکه اگه جامه ی عمل بپوشونیمشون . برا همین یک چیزی داریم تو خودمون یا حداقل جامعه ی دورمون یک چیزی داره که اجازه نمیده خیلی از تصورات حقیقت پیدا کنن چه خوب چه بد . این پسره نداشته . فقط تنها چیزی که برام جالبه بحث نژاد پرستیه . یه دوستی یه پستی گذاشته بود چند روز پیش . گفته بود ملت یه چیزی تو خودشون دارن که برای فرار از اون بهش حمله میکنن . یعنی یه پسر ایرانی یه دختر افغان رو خب کشته . تو متن خبر هیچ اشاره ای به بحث نژاد پرستی نشده ولی تو نظرات شاید 70% نظر ها کشیده شده سمت این موضوع . یعنی نه برای اون دختر نه برای خانوادش نه برای اون پسر اصلا همچین بحثی مطرح نبوده حداقل توی این اتفاق . ولی برای مردمی که توی ذهنشون چه منفی چه مثبت مساله ی نژاد پرستی وجود داره ملیت اهمیت پیدا میکنه . خیلی این قسمت ماجرا جالب بود . 

    در مورد اعدام . اعدام اولا از نظر شخصی با حبس ابد تفاوت داره . تو 100 تا اعدامی رو با 100 تا حبس ابدی در نظر بگیر . کی میخواد خرج 100 نفر رو بده برای چندین سال . 
    از طرفی کسی که یکی دیگه رو به قتل میرسونه اصلا درک درستی از مرگ نداره که اعدام بخواد جلوشو بگیره یا نگیره . 
    کلا اعدام کردن یه نفر برا این نیس که به بقیه بگی ببین این اینکارو کرد اعدامش کردیم شما نکنین . 

  • سُر. واو. شین

    ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۳۴

    آقا اصلاً تو این قضیه هر مدلی بخوایم بحث ملیت دو طرفو وارد کنیم اشتباه کردیم. خیلی واضحه. اگه ستایش ایرانی بود هم قضیه همینقد دردناک بود. ربطی به ملیت نداره بد بودن این اتفاق. و اینکه اون عزیز 17 ساله هم قطعاً یه تفاوتی با ماهایی که به قول خودت خیلی تصورات داریم ولی بهشون عمل نمیکنیم داره. وگرنه اونم عمل نمیکرد! 


    این چیزا واقعاً‌ مشکل من و تو نیست. مطمئن باش کسایی که بیخ گوششون میلیارد میلیارد سرمایه به باد میره و آخشون در نمیاد مشکلی درمورد هزینه‌ی غذا و خواب و فولان یه زندانی ندارن. پولش رو هم از همونجایی در میارن که دکل نفتی زدن! کشورایی که نفت و گاز و فلان و بیسار ندارن دارن با زندانیاشون کنار میان. یعنی به هیچ عنوان مسائل مالی بهونه‌ی خوبی نیست واسه اعدام. و اصلاً مسائل مالی بهونه‌ی حکومت نیست برای اعدام! رک و پوست کنده طبق قانونشون عمل میکنن.

  • miss x !

    ۳۱ فروردين ۹۵ ، ۰۳:۰۲ وب سایت

    قضیه ی پسر 17 ساله ؟!
    من بی خبرم واقعاً !
    چون خونه نیستم اخبار هم گوش نمیدمُ کلاً از همه جا بیخبرم !

    راجبه اون دیالوگ هم باید بگم که آدم هایی که زیاد درگیر منطق اند؛ رو اعصاب منن :-\ !

  • سُر. واو. شین

    ۳۱ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۵۷

    یه پسر هیفده ساله به یه دختر شیش ساله تجاوز کرده بعد با چاقو کشته بعد تو وان حموم رو جسدش اسید ریخته ولی یه سوتی داده و پلیس گرفتدش. 


    خیلیاشون رو اعصاب خودشونم هستن D: 

  • خانم والیوم

    ۳۱ فروردين ۹۵ ، ۱۰:۲۶ وب سایت

    چطوری حوصله دارین! فک کنم وقتی خط اخر کامنتی رو میخونید اخرش صلوات میفرستین=)))))

    چقد مینویسن ملت=))))

  • سُر. واو. شین

    ۳۱ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۵۸

    :))) کامنته دیگه خوبه D: 

  • منا مهدیزاده

    ۳۱ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۴۹ وب سایت

    بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
    خب... من همون اول که خوندم پست رو اینطوری بودم که آخ ازینا که من زیرش کلی حرف میزنم! بعد کامنتارو که خوندم هی به چیزایی که تو ذهنم می خواستم بگم اضافه شد... دیگه شانس بیاری من وسطش مجبور شم برم سر کارام که این کامنته خیلی طولانی نشه :)))

    اول از همه اینکه اون + عه خیلی خوب بود... من کلی از استدلال های منطقی ای که میاورد راضی بودم و اینا... تا اینکه یهو گفت خستم میرم بخوابم! نمی دونم چرا اصلن من انقدر حساسم رو این جمله!! یه حقیقتی هست اینه که من کلن آدم کم خوابیم... ینی کلن در شبانه روز به ۶ ساعت خواب صرفن نیاز دارم... بعد اگه بخوام می تونم این مقدار رو به ۴ ساعت هم کاهش بدم. بعد کلنم آدم شب کاریم یعنی تازه از مثلن ۱۲ به بعد مغزم شروع می کنه کار کردن و اینا. از طرفی آدم های اطرافم ولی نیاز بیشتری به خواب دارن... بعد اینطوری می شه که من کلی خوشحال و پر انرژی و اینام بعد دارم بحث منطقی می کنم و اینا یهو اون وسط میگم من خستم... میرم بخوابم! بعد آدم تا یه جایی درک می کنه که بقیه بیشتر به خواب نیاز دارن ولی وقتی هی تکرار شه این قضیه کم کم غیر قابل تحمل میشه!!! :)) بگذریم...

    چالش کتاب رو من هنوز شروع نکردم... باز دارم کتاب تکراری می خونم...

    اتفاقن همین دیروز بود با مامانم داشتیم راجع به این قضیه ستایش قریشی صحبت می کردیم... و دقیقن به همین قضیه داشتیم فکر می کردیم که پسره هم قربانی شده... اینکه یه بچه ۶ ساله رو دزدیده... بعد موقع تجاوز معلوم نیست اون بچه چقدر جیغ زده و گریه کرده... بعد با چاقو زدتش... بعد روش اسید ریخته... ینی تک تک این کارا وحشتناک به نظر میاد... هیچ کس جنایت کار به دنیا نمیاد... اینکه یه پسر بچه ۱۷ ساله دست به این کارا می زنه رو باید دلیلشو بریم توی جامعه اطرافش پیدا کنیم... چطور تربیت شده... با کیا گشته... تو چه محیطی بوده... که باعث شده بتونه این کارارو بکنه...
    بعد چیز دیگه ای که شنیده بودم من این بود که مثل اینکه بعد از اینکه اسید میریزه و میبینه که ذوب نمیشه و اینا زنگ میزنه به دوستش و بهش می گه که من همچین کاری کردم چیکار کنم و اینا... دوستشم به پدرش میگه و پدره به پلیس اطلاع می ده و دستگیر می کنن پسره رو. داشتم فکر می کردم که چقدر ترسناک می تونه باشه... دوستت بهت زنگ بزنه و بگه من یکیو کشتم و نمی دونم با جنازش چیکار کنم... چه حسی به آدم دست میده... بعدش چیکار می کنه؟ به دوستش کمک می کنه یا به پلیس میگه؟ ترسناکه کلن...

    گشت نامحسوس... گشت ارشاد... واقعن حرفی ندارم بزنم... من به شخصه تایید نمی کنم نحوه لباس پوشیدن خیلی از آدم ها رو توی خیابون... با اینکه به نظرم هر کسی باید اختیار پوششو باید خودش داشته باشه ولی وقتی داریم توی یه کشوری زندگی می کنیم که قوانین خاصی برای نحوه پوشش داره باید تا یه حدی رعایت کنیم قوانینشو... ولی از اون طرف گشت ارشاد رو بشدت مخالفم باهاش! چون اولن که من خیلی ها رو دیدم که کاملن الکی بهشون گیر داده بودند... یه حالت اینطوری داره که وقتی دارن گشت می زنن اگه ونشون خالی باشه زشته و اینا... باید حتمن الکی چند نفرو بلند کنن... بازم با این حال اگه هیچ مشکلی نداشتیم و اینا می گفتم که باشه کشور دستشونه دوست دارن اصلن همه رو چادری کنن... ولی وقتی از هزار جا داره لنگ می زنه مملکتمون و کلی از مردم تو نون شبشون موندن اینکه این همه هزینه و نیرو صرف این مساله داره میشه برام قابل درک نیست... صرفن یه حالت تشویش و نا امنی دارن بوجود میارن باهاش... ** ***** ** **** ***** ***** *** **** *** ***** ********* **** *** **** *** **** *** ****** ** ***** ***** ******* **** ****** ** **** **** *** * ** **** ****** ****

    در نهایت هم میرسیم به بحث اعدام! من با اعدام مخالفم! ولی نه به خاطر خشونتش... من با اعدام مخالفم چون به نظرم چیزی رو عوض نمی کنه... یه مثال می زنم. فرض کنیم که یه مردی یه مرد دیگه رو بکشه. فردی که کشته شده زن و بچه داشته باشه و نون آور خانواده بوده باشه. حالا بیایم قاتلش رو اعدام کنیم... دار بزنیم... زجرکش کنیم... اصلن دو شقه کنیم! خب بعدش چه اتفاقی میفته؟ الان این فرد قاتل اومده یه زن و بچه رو بدون سرپرست کرده... نون آورشونو ازشون گرفته... با کشتن این فرد نون شب اون زن و بچه جور میشه؟ تازه اگه این فرد قاتل خودش نون آور یه خونواده دیگه باشه که بدترم میشه... دو تا خونواده بی سرپرست میشن! به نظرم مجازاتش نباید صرفن تنبیهی باشه... باید یه طوری باشه که حداقل بخشی از ضرری که زده جبران شه... مثلن توی این مثال خاص یه کاری که میشه کرد اینه که فرد قاتل رو مجبور کنن که تا آخر عمرش مجانی برای دولت کار کنه... بعد حقوقشو بدن به خانواده مقتول. که مثلن یه بخشی از ضرری که زده جبران شه. کلن برای خلاف های مختلف هم میشه از این کارا کرد.
    مسلمن اعدام مجازات راحت تریه... یا حتا حبس ابد... برای انجام مجازات های این جنینی به نظارت شدید تر و نیروی بیشتری نیاز داریم... ولی ازون طرف اعدام و حبس ابد باعث بوجود اومدن تغییر چندانی توی جامعه نمیشن... و صرفن با کشتن یا زندانی کردن یه مجرم نمی تونیم باعث بشیم که ضرری که اون فرد با جامعه زده رو جبران کنه... اما اگه مجازات هامون با هدف جبران اشتباه انجام شده باشند داریم به مردم جامعمون یاد میدیم که اگه اشتباهی کردند باید جبرانش کنند... باید پاش بایستن و بهاش رو بدن...  نه اینکه صرفن برن زیر تیغ و خلاص... یا اینکه برن تا آخر عمرشون توی زندان بخورن و بخوابن...
    به نظرم اینطوری در درازمدت دنیا رو جای بهتری می کنیم...

    خب... من تقریبن ۱ ساعت طول کشید که این کامنتو پست کنم :))) می خواستم خیلی طولانی نشه ولی خب کوتاه تر از این نمیشد :-" همین دیگه :) قربان شما!

  • سُر. واو. شین

    ۰۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۲۰

    به به چه حضور پررنگی به عمل آوردی :))


    من خودم به خواب یه دیدگاه منفی ای دارم. بنظرم وقت آدمو فقط تلف میکنه و باعث میشه سر رشته ی کاری که قبلش داشتی انجام میدادی خارج شه از دستت. اگه بشه تا جای ممکن کمش کرد خیلی خوبه. ولی خب همین فکرم هم باعث میشه هر چند روز از بس به اندازه نخوابیدم بیهوش شم عملاً :)) دانشمندا باید به فکر باشن دگ. 

    کتاب تکراری خوندن هم خیلی خوبه دوست دارم من. اصلاً بعضی از کتابا رو باید بیشتر از یه بار خوند از بس خوب و مفهوم دارن. ولی ببندش بیا به چالش بپیوند D:

    آره واقعاً فیلم ترسناکی بوده واسه خودش. احساس تمام کسایی که درگیر بودن واقعاً وحشتناک بوده. حتی بابای دوست پسره که قطعاً شوکه شده بوده. خود پسره که نمیدونسته باید چیکار کنه و نهایت چیزی که به ذهنش رسیده این بوده که به دوستش زنگ بزنه. خیلی ناجوره کلاً! 

    آره واقعاً موافقم. جدا از این که این همه هزینه و انرژی رو میتونن بذارن رو مسائل خیلی مهم تری که جامعه واقعاً بهشون نیاز داره میان این کارو میکنن که نه تنها واضحه که جواب نمیده بلکه هیچ سودی نداره بجز اینکه مردم از این هم بیشتر نسبت به هم بی اعتماد بشن. همینجوری هم خیلی از مردم وقتی زن چادری یا مرد ریش دار و اینا میبینن نگاه خوبی ندارن. حالا این "نگاه خوبی ندارن" میشه "نگاه خیلی بدی دارن!" از اون نظری هم که آخر گفتی و ستاره بارون شده یجورایی موافقم باهات. یعنی ذات گشت ارشاد میتونه یکی از دلایل مهمش اون باشه. ولی این حرکت اخیر بنظرم فقط برای فشار آوردن به دولت بود. یعنی میخوان جو برگرده علیه دولت.

    تو مساله ی اعدام هم موافقم باهات کاملاً. البته خب یه قاچاقچی یا قاتل زنجیره ای روانی رو نمیتونی بذاری مجانی واسه دولت کار کنه. ولی چیزی که واضحه اینه که صددرصد مجازات های جایگزین زیادی هست جای اعدام که خیلی هم بهتر جواب بدن. 

    آروم تایپ میکردی یا زیاد فکر میکردی؟ :)) در هر صورت مرسی که انقد وقت گذاشتی تایپ کردی بسیار ارزش داره برام ^.^  

  • mahi siah

    ۰۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۲:۵۳ وب سایت

    خیلی منطقی همه چیز رفت تو حلقش:))

    خب میشه گفت تو استعداد زیادی توی از ی بعد دیگه نگاه کردن داری:))

    در مورد اون دختر و پسر ...حرف زیاده تهش من هر چی هم بگم چیزی تعغیر نمیکنه.فقط همه چی خیلی وحشتناکه.
    چالش کتابتم عالیه, من امشب تقریبن همه ی کتابامو از تو گنجه در اوردم مجدد:))

    و خب در همین لحضه ک من برا شما کامنت میزارم اینجا زلزله اومد:/

  • سُر. واو. شین

    ۰۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۰۳

    حالا استعداده خوبه یا بد؟ :)))


    آره. وحشتناکه ..

    خیلی خوبه که چالشه یه حرکت خوبی راه انداخته. خدای را شاکریم D:

    اوه. خیلی استرس میگیره آدم وقتی یهو زلزله میاد. تجربه شو خیلی داشتم :|

  • منا مهدیزاده

    ۰۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۴۰ وب سایت

    ای بابا... آزادی بیان هم نداریم :))) ولی آره... همینی که تو میگیه دقیقن!

    یه قاتل زنجیره ای معمولن یه رگه هایی از جنون داره... و بیمارای روانی رو نمی تونی واقعن کار خاصی بکنی باهاشون... ولی این افراد بخش کمی از جنایتکارا و محکومین به اعدام رو تشکیل میدن!

    وسطش کارای دیگه می کردم :)))‌ صرفن وقتی رفتم پست کنم دیدم که از وقتی که به یکی از دوستان گفته بودم دارم تو وبلاگ سروش نظر میدم تا وقتی که تموم شد ۱ ساعت گذشته :)))

  • سُر. واو. شین

    ۰۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۲۵

    نگران آزادی پس از بیانتم :)))


    آره خب درسته. بهرحال میتونن بشینن فک کنن برای هر دسته ای یه جریمه و مجازاتی در نظر بگیرن دگ.

    :)) سلام برسون به دوستت :-" 

  • نگین ...

    ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۱۸ وب سایت

    ینی کامنت من ثبت نشده ؟>

  • سُر. واو. شین

    ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۲۸

    نه :-؟


    چک کردم نبود کامنتی از شما. 

  • mahi siah

    ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۴:۲۳ وب سایت

    تعرف خوب وبد و دیگه تو بهش میدی بسته به طرز استفادت:))

  • سُر. واو. شین

    ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۵۹

    منطقیه :D 

  • نگار. س.

    ۰۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۰۷ وب سایت

    من به شدت با اعدام مخالفم. قتل ها از نظر کلی دو دسته ن دیگه، عمدی و غیر عمد. در مورد قتل های غیر عمد به نظرم خیلی خیلی بی انصافیه که به خاطر یه اشتباه کوچیک، یه لحظه کل زندگی یه آدم رو ازش بگیری. بعدم اینکه جلوی چیزی رو نمی گیره. یعنی اینطوری نیست که من وسط دعوا یهو به ذهنم برسه که آخ این الان بمیره اعدامم می کنن و آقا بیخیال، بیا هم دیگه رو بغل کنیم. بعدم سنجش گناهکار خیلی سخته در این موارد. یعنی طرف پرت شده زمین سرش خورده به جای تیز. کی می خواد تعیین کنه این زمین خوردن دقیقا به خاطر ضربه طرف مقابل بوده؟ از کجا می دونن مثلا سرش گیج نمی رفته و زمین سُر نبوده و یهو وسط دعوا خودش خورده زمین؟ کلا احمقانه ست تا حدی. 

    در مورد قتل های عمد، که به نظرم مجازات اعدام یه لطفه به اون قاتل. فوق فوقش اینه که می کشنت و تموم می شی. بعد یه چیز جالب هم هست و اونم اینه که اتفاقا اعدام آمار قتل رو بالا می بره. چون که مثلا یه نفر که می خواد خودکشی کنه و یه پس زمینه روانی پنهان هم داره، می گه خب ماکزیمم اینه که اینا می کشنم و خودمم می خواستم همین کارو بکنم، پس بریم دختر فلانی که بهم جواب رد داد رو بکشیم. فرقی که نداره؟ قرار که نیست تا آخر زندگیش توی یه چاردیواری دور از انسانیت باشه. تهش مرگه. برای همین اعدام جرئت می ده به قاتل تا اینکه بخواد روحیه شو تضعیف کنه. 
    + این که گفتن توی زندان بخورن و بخوابن، دقیقا هم اینطور نیست. کلا زندان توی دراز مدت جای خیلی وحشتناکیه، مخصوصا برای یکی مثل قاتل ستایش که این کارو فقط از روی یه خواست آنی انجام داده. اصلا یه لحظه تصورش رو بکن کل زندگی تو، کل زندگی تو توی یه جای ایزوله از تمدن بگذرونی. 

    به علاوه در موقعیت هایی مثل ستایش، خیلی مهمه که اون پسره زندونی بشه و یه چند تا روانکاو روش کار کنن و ریشه یابی بشه این رفتار. که خدا رو شکر کلا ریشه یابی و کار اصولی کردن به مملکت ما نیومده. 

    بعد سعی کنین یه لحظه تصور کنین همه چی تموم شده، یه لحظه چشماش رو باز کرده دیده یه دختر مرده افتاده جلوش. ترس اون لحظه غیرقابل تصوره واقعا.

    + به عنوان یه دختر اصفهانی، خیلی هم بعد یه مدت ماجرای اسید پاشی تموم نشد ها. مشکل اینه که عمر مفید اطلاعات و اخبار توی فضای مجازی فوقش یک هفته ست. کلا هم این اسید پاشی ها چند مورد بود که به تعداد انگشت های دست شاید نمی رسید. کلا به نظر من اون کار یه برنامه سازماندهی شده بود برای ترسوندن مردم که خیلی هم شکست نخوردن توش. آخرین اسید پاشی فک کنم روز قبل از اولین بیانیه پلیس بود که گفت ما الان شروع می کنیم که بگردیم. یعنی کلا به خاطر قاطعیت کسی ولش نکردن. و تازه پلیس هم هیچ کس رو نگرفت. یعنی الان ما حداقل پنج شیش تا اسید پاش روانی داریم که دارن تو یه شهر با ما زندگی می کنن. خیلی لذت بخش نیست واقعا؟ :|

  • سُر. واو. شین

    ۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۴۸

    خیلی متن کاملی بود و هیچ صحبتی روش ندارم. موافقم کاملاً D: 

  • آیدین

    ۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۴۹

    کجا این کامنت آخر خیلی متن کاملی بود :| فوقش یه کم متن کاملی بود . 


    اعدام کردن لازمه اتفاقا بر خلاف چیزی که فکر میکنید . به نظر من حتی لازمه گاهی دست یک نفر رو قطع کنن یا پاهای یکی رو . ( نه برا دزدی و چیزای کوچیک ! ) 
    امنیت برای یک جامعه هیچوقت بدون خشونت بدست نمیاد . چرا چون کسی هست که امنیت رو به خطر میندازه و اون آدم نه حرف حالیشه نه میدونه آرامش مردم چیه نه میدونه فرهنگ چیه و کلا هیچ درک درستی از هیچ مساله ای نداره و دیدش نسبت به دنیاش از چیزی که ما فکر میکنیم حتی کوچیکتره . حالا کنترل کردن این آدم بدون خشونت ممکن نیست . چون سالم نیست . چون منطق نداره. وقتی یکی منطق نداره یعنی حیوانِ خالصِ . حیوان هم گاهی حلزونِ گاهی گرگ . نمیشه با گرگ حرف زد که . یا باید فرار کرد یا کشتش تا امنیت برقرار بشه یا منتقلش کرد توی قفس . غیر این حالت ها امکان پذیر نیست . ( قفس میتونه یه منطقه بزرگ باشه ولی محدوده به هر حال ) 

    مثال میزنم . محله ی شما یه آدم لات بی منطق داره که تنها هدفش از زندگی وایسادن تو کوچه و دید زدن و تنها عمل لذت بخشش در زندگی ترسوندن یا احساس بزرگ بودن و رییس بودن کردنه . 
    اگه فکر میکنی این آدم درست میشه دو حالت داره . یا درست فکر میکنی یا نه . اگر آره . پس لازمه خودش قبول کنه درست بشه اول و تا آخر که روانپزشک یا هرچی . اگر نه ( که خیلی از آدم ها به هر دلیلی با هر داستانی با هر سرگذشتی که اونارو به اون نقطه رسونده واقعا درست بشو نیستن چون اصن نمیتونن ذهنشون کشش نداره ) اگر نه این آدم باید برای برقراری امنیت اون محله محدود بشه . محدود بشه در قفس ( مثال گرگ ) که ما اینجا فعلا فقط زندان داریم . هیچکس از زندانی شدن این آدم ناراحت نمیشه و هیچکس نسبت بهش اعتراضی نداره . 
    من  میگم اگه جفت پاهای این آدمو قطع کنن و رو ویلچر سر همون محل بشینه همه ی این مشکلات حل میشه . بدون اینکه بره زندان . ( من دیدم که این اتفاق به صورت غیر عمد و تصادفی افتاده واس چند نفر از همین لات های نفهم ) من میگم اگه تمام لات های سابقه دار رو جفت دستاشون رو قطع کنن همه ی مشکلات مربوط به اونها حل میشه . چون گرگی که پنجه و دندون نداره بیرون قفس یا توی قفس نمیتونه امنیت رو تهدید کنه . من اتفاقا میگم اگه دستاشون رو قطع کنیم و بذاریم بیان بیرون قفس بهشون لطف کردیم . یه آدم سایکوپت فلج . هنوز یه سایکوپت هست ولی نمیتونه امنیت کسی رو به خطر بندازه . یه قاتل پیر که از حبس ابد آزاد میشه هنوز همون قاتل 40 سال پیشه با همون مغز ولی نمیتونه کسی رو تهدید کنه پس لزومی نداره توی زندان بودنش . 

    حالا تا اینجا هرچی گفتم ربطی به اعدام نداشت . منظورم این بود بعضی وقت ها اعمال غیر انسانی به کار بردن انتخابی نیست . چه بسی بهترین انتخاب هم باشه . 
    وقتی میشنوید یک نفر یک جنایت وحشتناک مثل همین ستایش رو مرتکب شده از هر 10 نفر 9 نفر میگن اعدام باید بشه . وقتی یه قدم بره ماجرا جلو تر . یعنی به اون 9 نفر عکس اون قاتل رو نشون بدی . اگه قاتل خوشگل باشه 9 نفر میشن 7 نفر یا 6 نفر . ببین فقط اگه قیافه ش خوب باشه . اگه بری جلوتر . و بذاری اون 6نفر با قاتل حرف بزنن و وقت بگذرونن و قاتل آدم خوش مشرب و باهوشی باشه اون 6 نفر میشن 3 4 نفر و . . . 
    وقتی از دور به مسائل نگاه کنی درگیر تصمیمات واهی میشی . یعنی تصمیماتی میگیری که کلی و بر مبنای تصوراتی هست که فکر میکنی 100% درسته و حتی اشراف کاملی به همون ها هم نداری . یعنی میدونی بر طبق یک اصولی اعدام نفس کار اشتباهیه ولی همه ی اون اصول و اثبات اون اصول رو نمیدونی . معمولا یکی از موارد رو هایلایت کرده تقدیم میکنی . اعدام کردن از قتل و جنایت جلوگیری نمیکنه . ولی اعدام نکردن حداقل توی این جامعه شتاب بیشتری به اون میده . اگر برای 10 نفر سایکوپتِ خودکشی کن اعدام انگیزه ی قتل قراره باشه . عدم وجود اعدام برای 40 نفر انگیزه میشه . اگه قراره وقتی یکی رو میخوای هُل بدی به این فکر کنی که تهش قراره بمیرم و هولش ندی . وقتی بدونی تهش ممکنه کل زندگیت تو زندان باشی و قرار نیس 1 ماه دیگه بمیری قطعا هولش میدی . متاسفانه ایده آلی که متصور میشین برای اثبات موضوع اصلا وجود خارجی نداره توی این جامعه . و مثال واضحش فرقیه که بین حکم دزدی در عربستان و بقیه کشور ها وجود داره . ببین نه قطع کردن دست جلوی دزدی رو میگیره نه قطع نکردنش  .  پس قرار نیس به هیچ وجه حکم ایده آلی وجود داشته باشه . اصلا فکر فرهنگ سازی با محدود کردن قوانین و احکام فکر اشتباهیه . مطالعه کردن روی 300 تا مجرم به قتل هیچ فایده ای نداره برای این جامعه غیر از چاپ چندتا مقاله و پایان نامه برا آرشیو . ( انقدر بدم میاد یکی هی بگه این جامعه یا این فرهنگ وقتی خودش توش نقش مستقیم داره :| خودت در جریانی که :| ) 

    انقدر که ساده تصمیم بگیری اعدام باشه یا نباشه واقعا مسخره و کوته فکرانه به نظر میاد . مقایسه ی بین جوامع مختلف و قوانین و آماراشونم همین . قانون قضایی دانمارک مثلا بیاد تو ایران هیچوقت نمیتونه تاثیری که اونجا داره اینجا داشته باشه . 
    یک نمونه ی واضح از کنترل جرم با قوانین سخت هم توی راهنمایی رانندگی میبینیم به وضوح و همجای دنیا . منتها چون نقدی هست کسی از این زاویه بهش نگاه نمیکنه . هرچی جریمه سخت تر میشه جرم توی اون مورد کمتر میشه . اگه فردا بگن ورود به طرح ترافیک 51 میلیون جریمه داره من میگم هیچکس ریسکشو قبول نمیکنه مگر با ماشین دزدی :| 

    حوصلمو سر بردی با این بحثت دیگه :| گمشو :| 

  • سُر. واو. شین

    ۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۴۸

    خب در کنار اینکه باعث افتخاره که دوباره شما رو تو جمعمون داریم با اجازه‌ت من با بند بند نظراتت مخالفم. یه لات بی سر و پا میتونه بره زندان و با صحبت کردن با بقیه یا گذروندن دوره‌هایی که میذارن و گذشت چند سال کم کم ببینه داره عمرش تلف میشه و دیدگاهش به زندگی تغییر کنه و وقتی میاد بیرون چه بسا یه آدم خوب و عادی و مفید باشه! همونطور که خیلی خیلی نمونه‌های این قضیه زیادن. ولی اینکه بگیری دستشو قطع کنی و ولش کنی تو خیابون اتفاقاً صددرصد برعکس چیزی میشه که تو میگی. این آدم مغزش کاملاً همون لات بی سر و پاست که هنوز هم از اذیت کردن دیگران لذت میبره. هیچ فرصتی برای فکر کردن و تنبیه شدن بهش ندادی. فقط نهایتاً یه ترس تو وجودش انداختی از اذیت کردن دیگران که دیر یا زود از بین میره و دوباره میشه همون آدم سابق. و اون آدم سابق مطمئن باش بدون دوتا دست هم راه اذیت کردن دیگران یا نا امن کردن محیطش رو پیدا میکنه. به اینم توجه کن که در صورت اول احتمال خیلی زیادی داشت که یارو متحول بشه و یه آدم مفید یا لااقل نوتر بشه برای جامعه. ولی الآن با قطع کردن دستاش فرصت خیلی از تغییرات مفید رو ازش گرفتی. خیلی کارا رو دیگه نمیتونه انجام بده و عملاً تبدیل میشه به یه لات که حالا دست هم نداره و سربار جامعه‌ست و توی ذهنش جامعه رو مقصر قطع شدن دستاش و نابود شدن زندگیش میدونه. این آدم میشه یه منبع که پتانسیل فوق العاده ای واسه آسیب زدن به محیط داره. 


    برای اعدام هم همینطوره. نمیدونم واقعاً با چه زاویه‌ای به قضیه نگاه میکنی که دقیقاً چیزایی که به شکل واضحی اشتباهن درست میاد از نظرت. وقتی یه نفر میخواد کسی رو بکشه اگه افسرده باشه یا بهرحال زنده بودنش براش مهم نباشه اگه بدونه قراره یه ماه دیگه اعدام بشه ممکنه به راحتی بکشه و مرگ و اعدامو بپذیره. ولی اگه بدونه قراره سالهای سال تو زندان بمونه و از ندیدن اطرافیانش زجر بکشه و تو یه محیط بسته تمام عمرشو بالا پایین کنه باز ممکنه دست بکشه از کارش. چون از نظر اون آدم مرگ یه لحظه‌ست و تموم میشه ولی مثلاً حبس ابد زجریه که حتی نمیدونی کی قراره تموم بشه! خیلی واضحه این مساله. و تو دقیقاً برعکسشو میگی.

    آخه موضوع اینه که برای این قضیه‌ای که تو میگی ده‌ها و صدها نمونه وجود داره ولی باز قبول نمیکنی. تو تقریباً تمام کشورای توسعه یافته اصلاً چیزی به اسم اعدام وجود نداره یا اگرم وجود داره به شکل دیگه‌ایه و خیلی خیلی محدوده. من با تمام وجود مخالفم با اعدام. نه فقط بخاطر اینکه کشتن به خودی خود کار مزخرفیه. بلکه بخاطر اینکه راهای جایگزین خیلی خیلی میتونن مفیدتر باشن تا اعدام! 

    ولی خب منطق با منطق فرق داره دیگه. تاریخ این وبلاگ نشون داده که نه تو نظر منو میتونی عوض کنی نه من نظر تو رو. ولی خب لااقل به حرف باقی دوستامون گوش کن انقد همیشه خلاف جهت شنا نکن :)) :| 

  • م

    ۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۵۱

    من هی میام اینجا بحث های شما رو میخونم برام جالب بود.

    دوستان یه جاهایی تو استدلال هاتون بی دقتی کردید ها. اول بگم که من خودم نمیدونم دقیقا با اعدام مخالفم یانه یعنی یه جاهایی فک میکنم بودنش لازمه مثل موضوع داعش ! شما فک کن اینا شکست بخورن و توی دنیا پراکنده بشن اولا چند نفر اینها فریب خورده هستن؟ دوما با رهبرانشون و یا افراد خطرناکشون چه کار باید کرد؟ کسی توی دنیا هست که بتونه ادعا کنه نگهداری اینها با زندان ابد(اونم مثلا تو ایران!!) برای جامعه خطر و هزینه کمتری داره ( ثابت شده این آدما از تو زندان هم رهبری میکنن ایران و آمریکا هم نداره ) . بگذریم من زیاد با موافقت یا مخالفت با اعدام کاری ندارم به نظرم توی حرفاتون مهمترین عامل رو در نظر نگرفتید.
    در مخالفت با اعدام یه اشتباهی که توی بحث های شما هست بازدارنده نبودن حکم اعدامه. اولا باید بگم قصاص با اعدام فرق داره و لزوما هم به مرگ منتهی نمیشه. بازدارنده گی قصاص قبلا در مورد حکم اسید پاشی آمنه بهرامی با آمار و ارقام قابل بررسی و اثباته. آمار اسید پاشی در دوسالی که کش و قوس بر سر حکم قصاص بود به طرز عجیبی کاهش داشت و بعد از ماجرای بخشش( که تداعی کننده حکم نمایشی آمنه بود) به طرز عجیبی افزایش داشت( منهای اسید پاشی اصفهان که ربطی نداره و سیاسی بود). شما نمیتونید بگید همه این مجرمین  انقدر روانی هستن که سرنوشت خودشون  بعد از ماجرا براشون اهمیتی نداره این یه ادعاست که نیاز به اثبات علمی داره . 
    بعضی جاها دلایلتون ناقض هم هست. مثلا گفتید اعدام بازدارندگی نداره چون این همه اعدام شده اگه می خواست اثر بذاره میذاشت . خب منم میگم کی گفته زندان بازدارنده گی داره؟ ایران تو رتبه دوم یا سومه بیشترین زندانی هاست اگر بنا به بازدارنده بودنه میخواست اثر بذاره خب میذاشت! بعد هم چو صد آید نود هم در پیش است وقتی یکی از اعدام نترسه میشه از زندان بترسه؟ ( مگه همشون مجاهد هستن که برای بهشت آدم بکشن و مردن براشون مهم نباشه؟ اتفاقا خیلی از اینا بسیار جون دوست هستن و ۲۰ سال تو زندان با بدبختی زندگی میکنن اما خودکشی نمیکنن!)
    اما نظر خودم: به نظر من بازدارنده گی مجازات ربط زیادی به نوع مجازات نداره بلکه به نحوه اجرای اون بستگی داره و اینم حرف من نیست خیلی از جامعه شناس ها این موضوعو به دستگاه قضایی تذکر دادن ولی حضرات اشتباه برداشت کردن و فک کردن باید بیان تو ملا عام شلاق بزنن یا دار بزنن:| منظور از نحوه اجرا یعنی نحوه پوشش خبری، سرعت عمل ، بستن هر راه فراری، نظارت شدید روی دادگاه و بحث رشوه و .... به نحوی که در ذهن آحاد جامعه این جمله نقش ببنده که قطعا راه فراری نیست و گیر میوفتی ( حالا چه اعدام چه زندان مهم دستگیریه مجرمه) برای اینکه منظورمو برسونم یه مثال میزنم:
    من قبلا تو مسیری رفت و آمد میکردم که تجاوز و آدم ربایی زیاد بود مرد و زن هم نداشت ! هر ازگاهی توی تاکسی میشندیم که راننده با مسافرا بحث میکنه که شنیدین یه آقا/ خانم رو دزدین و چند نفری ریختن سرش؟ بحث میشد و آخر سر حرف افراد حاضر در تاکسی برای من خیلی جالب بود همشون بلا استثنا یه نتیجه میگرفتن: مملکت در و پیکر نداره که طرف هر غلطی میکنه و برای خودش میچرخه!!
     خب واقعیت هم همین بود از هر ۱۰ مورد یک نفر توسط پلیس دستگیر میشد و بعد در ملا عام اعدام میشد بنا به این دلایل: یا پرونده دست یه پلیس باوجدان بوده، یا خانواده طرف پیگیر بودن( حالا یا با پول یا آشنای پلیس!)، یا پلیس دیده وضع دیگه خیلی وخیم شده خواسته یه زهر چشمی بگیره
    الان موضوعی که در ایران مطرحه اینه که اگر بری از همه افرادی که به زندان افتادن( یا منتظر اعدامن) مصاحبه بگیری اکثریتشون هم از زندان میترسن هم از اعدام و هر دوش هم براشون بازدارنده ست اما اینکه چرا اینکارو کردن اکثریت به شما خواهند گفت : من فک نمیکردم گیر بیوفتم!
    من سالها مشتری قسمت مصاحبه با زندانیهای روزنامه جام جم بودم همشون بلا استثنا این جمله رو تکرار کرده بودن.
    خیلی خرف زدم :)) برای اینکه پرگویی نکنم این لینکو بخونید 

    http://www.tabnak.ir/fa/news/543865/چرا-در-ایران-نیت-شیطانی-اینقدر-زود-به-تجاوز-منجر-می‌شود

    البته ایشون روحانی هستن ولی اگه سرچ کنید میبینید اکثر جرم شناس ها هم همینو میگن.

  • سُر. واو. شین

    ۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۵۸

    بنظرم به یه چیزی توجه نکردین شما. مساله‌ی مهمی که هست اینه که قصاص داریم تا قصاص! درصد خیلی زیادی از آدما حاضرن بمیرن تا اینکه روشون اسید پاشیده بشه! خود شما حاضر نیستی؟ من که حاضرم. یا من حاضرم بمیرم تا اینکه تا آخر عمرم بخوام بدون پا یا دست باشم. خیلیا اینطورن. برای همینه که وقتی قصاص اسید پاشی اسید پاشیه طرف میترسه و این کارو نمیکنه. ولی قصاص قتل اعدامه. و خب مرگ به مراتب ترسش کمتر از اینه که تمام عمرت هر روز آرزوی مرگ کنی. ممکنه بگین که خیلیا بدون دست دارن زندگی میکنن و آرزوی مرگ نمیکنن. خب منم میگم اولاً خیلیا هم آرزوی مرگ میکنن و دوماً خیلیا اون روحیه رو ندارن که بتونن بعد از قطع دست و پاشون با قضیه کنار بیان! عملا یه بیماری روانی هم به بیماری‌هاشون اضافه میشه. 


    درباره‌ی بازدارنده بودن زندان و اینا هم اگه بخوایم بگیم بحث زیاد هست ولی جاش اینجا نیست. درصد خیلی زیادی از زندانیای ایران بخاطر جرم عملی‌ای که کردن زندان نیفتادن. خیلیا بخاطر عقیده‌شون بوده. حالا عقیده‌ی درست یا غلط. و واضحه که اکثر مواقع با زندانی کردن آدم نمیتونی عقیده‌ش رو تغییر بدی. چون فکر و عقیده موندگاره. نمیتونی با تنبیه جلوشو بگیری. اصلاً نمیخوام از هیچ عقیده‌ای دفاع کنم یا به هیچ عقیده‌ای حمله کنم. ولی همه موافقیم که وقتی یه نفر بخاطر عقیده‌ش تا جایی پیش رفته که افتاده زندان حاضر نیست به این سادگی و با یه زندان ازش کنار بکشه. ولی این قضیه‌ی بازدارنده بودن واسه جرمای عملی بیشتر رخ میده. نمیگم هر دزدی بیفته زندان دیگه دزدی نمیکنه. ولی بالاخره از هر ده نفر رو شیش نفر تاثیرشو میذاره! و زندان هم به خودی خود نباید باشه. زندان باید برنامه داشته باشه برای تغییر رفتارای اشتباه زندانیا. کلاس بذارن. برنامه داشته باشن. سخنرانی داشته باشن. چمیدونم. هرچیزی. که فکر کنم ایرانم داشته باشه تا حدودی. یعنی منظورم اینه که آماری که شما میگین زندانیا تو ایران زیادن و اینا تعداد خیلی زیادیشون که باعث شدن آمار بره بالا از اون نوعی‌ان که تنبیه بشو یا تغییر کن نیستن! و تعدادی هم که جرمی کردن که تغییر کردنیه بالاخره در حد خودشون میکنن. ده سال زندان بودنشون بهتر از قطع دستشون و ول کردن دوباره‌شون تو جامعه‌ست قطعاً. 

  • م

    ۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۳۸

    به نظرم این چیزی که شما گفتید میشه زندانی سیاسی ( همون عقیده که توضیح دادید) خب من اصلا چیزی به اسم جرم سیاسی رو قبول ندارم چه برسه به اینکه بخوام راجب نوع مجازاتش بحث کنم چون از نظر من تفکر که مجازات نداره.

    بیش از ۵۰ درصد زندانی های ایران زندانی مواد مخدرن تعداد زندانی های سیاسی اونقدری نیست که آمار ما انقدر بالا ببره که مقام جهانی بیاریم. حرف من نیستا آمارا رو نگاه کن .
    نکته: موافقم که بعضی اوقات ترس  و بازدارنده گی زندان از اعدام بیشتره مشروط بر اینکه مثل زندانهای ایران دانشگاه و صفا سیتی نباشه:) 

  • سُر. واو. شین

    ۱۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۳۰

    آقا شرمنده من این چند روز به شدت درگیر امتحانات میان ترمم و هی جواب دادن به این کامنت شما و کامت آخر آیدینو مینداختم یه موقعی که وقتم آزادتر باشه ولی مثکه داره طول میکشه خیلی. منم الان رشته‌ی بحث از دستم خارج شده فرصت نمیکنم برم بخونم دوباره ببینم بحث سر چی بود. فعلاً کامنتا رو تایید میکنم تا انشالله در فرصتی مناسب اگه قسمت بود بحثش جای دیگه ای باز بشه :))


    بهرحال خیلی خیلی ممنون ازتون که وقت گذاشتین کامنت گذاشتین و اینا و شرمنده که دیر شد :D 

  • آیدین

    ۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۲۳

    سروش چقدر حاشیه میری . به نظر من بحث طولانی کنیم همین میشه متن طولانی میشه هایلایت هاش مشخص نمیشه . 

    ببین من کاملا یعنی کاملا با آقا یا خانم "م" موافقم . به نظرم بسیار استدلال های دقیق و خوبی آورد . 

    اعدام یا قصاص برای کسی که مرتکب یک جنایت مثل تجاوز یا قتل میشه بازدارنده نیست . یعنی اصلا اگر بنا به عامل بازدارنده بود قبل از اعدام و این حرفا خیلی عوامل دیگه هست که میتونست باز دارنده باشه .( آبروش خانوادش هرچی )  تو فکر میکنی مجرمین این شکلی یه سری انسان هایی هستن که روشون رنگ سیاه پاشیدی ولی در نفس سیاه نیستن . ولی من تو کامنت قبلی هم گفتم . یک سری از انسان ها چه تو بخوای چه نخوای بدون منطق دارن زندگی میکنن . دوست عزیز کامنت آخر حرف قشنگی زد . اعدام کردن یا نکردن هیچ تاثیری تو آمار نمیذاره . چون مثل نمودار گوس تو از هردوطرف نمودار داری آدم میگیری . یعنی اگر اعدام نباشه تو یک سری آدم داری که نبودن اعدام براشون انگیز س و اگر باشه هم یه سری آدم دیگه . پس عملا بودن یا نبودن اعدام غیر از تاثیری که تو اخلاقیات اعضای بند قاتلین میذاره عملا تاثیری تو تعدادشون نمیذاره . 

    *اون قسمت که گفتی من ترجیح میدم بمیرم تا دوتا دست نداشته باشم . من میگم نه تو همون الان اگه تصادف کنی و بعد تو یه لحظه بین مردن و از دست دادن دوتا پات قرار بگیری دومی رو انتخاب میکنی . و اصن حرفت مسخره س که انقدر ساده خودتو برانداز کردی . 
    هرچند که بازم حرف منو خوب نخوندی . من گفتم یا اون طرف میفهمه یا نمیفهمه . اگر فهمید که درست میشه ( حرف تو ) اگر نفهمید و نتونست قطع کردن دست هاش جواب میده . ( حرف من با توجه به مشاهداتم ) 


    و به صورت کلی به نظر من عوامل بازدارنده اصن احکام قضایی نیستن  عوامل بازدارنده چیزایی هستن که آدمها تو زندگیشون دارن . مثلا بچه داشتن یکی از عوامل بازدارنده طلاق هست . برای من خانواده ام عامل بازدارنده برای یهو ول نکردن و از مرز ترکیه اروپا نرفتنه . برای اون یارو که میخواد یکی رو بکشه ولی نمیکشه هم حتما یه دلخوشی یا انگیزه ای بزرگتر از انگیزه قتل وجود داره . پس اصلا برای یک قاتل هیچوقت چه زندان چه حبس ابد قرار نیس عامل بازدارنده باشه . یعنی اینا کامل میکنن اون عوامل رو . مثلا من یکی رو نمیکشم که یا اعدام یا حبس نشم . ولی برام اعدام یا حبس شدن عامل محض نیست . 
    منطق من میاد اینارو میذاره کنار هم و تصمیم من میشه نکشتن بقیه . برای کسی که منطق و عامل اولیه نداره این اتفاق نمیوفته . حالا اگه میخوای آمار قتل بیاد پایین باید این دوتا اتفاق بیوفته نه اینکه اعدام باشه یا نباشه . خیلی سطحی بود اصن کامنت های قبلی با توجه به این کامنتم :| هر روز لامصب همینه :| حرفای دیروزت بوی گه میده :| 

  • سُر. واو. شین

    ۱۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۳۱

    توعم پاشو برو جوابی که به خانوم یا آقای "م" دادمو بخون. آرزو به دل موندم تو یه زمینه توافق نظر داشته باشیم من و تو. چی باعث شد دوست شیم با هم؟‌ :| :))

  • sina S.M

    ۱۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۸:۲۹ وب سایت

    میشه اینقدر نیای نظرای الکی بدی ؟! اعصابم داغون تر از اونه که بتونم نظرای 3 خطیتو پای پست های 3000 خطی خودم تحمل کنم ... 


    ازین به بعد پاک میشه اگر نظراتت توییتری بود ... بای 

    (یکی از فانتزیام اینه که یکی مثل میم بیاد به وبم نظر بده ! یادش بخیر 5 سال پیش که وبلاگ هام پر از ک.شعر های یه بچه دوم راهنمایی بود ، افراد مثل میم خواننده های وبم بودند ... الان که شروع کردم چهار تا حرف فلسفی بزنم ... خواننده های ش.رت شون گیر کرده به پرچین بعضی ها ... خدا لعنت کنه این فرقه بازی های بلاگفا و بیان رو ! )

  • سُر. واو. شین

    ۱۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۳۳

    کلاً اعصاب معصاب تو کارت نیستا :)) خو تو پستی که کلی خط بد و بیراه به اون عزیزدل گفتی منم بیام در حمایت ازت ادامه بدم همون مسیرو که طولانی شه کامنتم؟ :)) یه نظر باید گذاشته بشه دگ چقد بدبینی :| :D 


    بیا و مهربون باش با من. گناه دارم بخدا :(

  • sina S.M

    ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۲۷ وب سایت

    آیدین گفته : آقا یا خانم "م"

    همه میدونیم "م" آقاست ... حرفاش خیلی فیلسوفانست و توی ذهن شیشه ای خانوما همچین حرفایی پیدا نمیشه ! بعدش هم فقط آقایون دوست دارن مخفی باشن ... ایشون اگر خانوم بود ، تاحالا برای نظر دادن به اینجا میرفت یه وبلاگ درست میکرد بعد نظر میداد خخخخخخخخ

    راستی سروش خیلی ممنون که منو تحمل میکنی !! من اگر جات بودم تاحالا هفت کفن این مزاحم (خودم) رو پوسونده بودم :دی  ( چه ضرب المثل به جایی !)

    یه جور به نظر میاد داری خودتو جایی دیگه خالی میکنی و برای همین اینقدر آرامش داری !
     جایی دیگه شو نمیدونم کجاس ! فقط خدا میدونه !!!

    (توروخدا به این زبون فارسی نیگا کن ! حتی یه آدم متریالیست اگر روزی 6 بار اسم خدا رو نیاره نمیتونه حرفش رو بفهمونه !!! یاد مصاحبه های نامجو افتادم که توش "ایشالا" به تعداد لازم موجود بود ! بعد به آهنگاش که گوش میدی پوکر فیس میشی از اینکه واقعن ایشالا توی ذهن نامجو چه معنی ای میتونه داشته باشه !)

    راستی ببخشید به پست هات نظر نمیدم چون هر بار میام دیگه تاریخ انقضاش گذشته و افراد به یه نتیجه ای رسیدن و دارن پاچشونو واسه پست بعدی ور میزنن !

    علاوه بر اینکه اکثر پست هات به تج.ا.وز و این جور چیزای حال به هم زن مربوط میشه که البته اقتضای سن روشن فکریه :دی

  • سُر. واو. شین

    ۱۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۴۲

    عجب دیدگاهی :))))


    این چه حرفیه عزیزم باعث افتخاره که تو هرگونه حضوری اینجا داشته باشی. تحمل کجا بود D: 

    آره دقیقاً روزی هزار بار به این قضیه فک میکنم. بدون ایشالا و ماشالا و به امید خدا و خدا میدونه و اینا هیچکی نمیتونه یه مکالمه‌ی عادی داشته باشه تو ایران :)))

    عیب نداره داداش ولی نظر بده خودتو در بند این مسائل قرار نده D: 

  • Mahtaj .P

    ۱۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۳۴ وب سایت

    چه مکالمه ی فرضی آشناییه  :))
    سوالای جالبی داری ازش بپرسی...
    ولی گاهی یه سری چیزا میبینم که میگم هیتلرم بدکاری نمیکردا میخواست یه ملت اصلاح شده و گلچین داشته باشه :دی خیلی هوس برانگیزه ولی خب ما کی باشیم بخوای جون کسیو بگیریم! حتی اگه آدم خیلی مزخرف، مضحک و داغونی باشه بازم باید سپردش به اون اصل کاری! هرچند فکر کنم اون اصل کاری خیلی وقته پاشو از گندکاری آدما کشیده بیرون :)

  • سُر. واو. شین

    ۱۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۳۱

    آره درباره هیتلر منم یه موقعایی همین فکرو میکنم ولی خب نه راهش درست بود نه اصلاً شدنی بود. ولی اگه از راه درستش میشد خیلی جالب میشد اوضاع یحتمل D: 



  • Miss Avilet

    ۱۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۱۱ وب سایت

    چه نظر سکسیستی‌ای گذاشته این sina S.M !

    هی من می‌خوام حساسیتم رو کم کنم نمیذارن، لا اله الا الله :))

    اتفاقا نمیدونم حالا درستش چیه، ولی من همش تو ذهنم بود خانم هستن فردِ «م»

  • سُر. واو. شین

    ۱۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۳۷

    بگذر ازش حالا یه خبطی کرد :)))

  • Mahtaj .P

    ۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۳۵ وب سایت

    جا داره یه چیزیو اضافه کنم... مشکل یکهو در اون پسره ک ستایش رو کشته بوجود نیومده! یک منبع موثق اعلام کرده ک یک سال قبل از این موضوع پسره یکی رو صیغه کرده بوده! ینی این بنا بر هر دلیلی مشکل جنسی داشته ولی خونوادش بجای اینکه اینو ببرن دکتر و درمانش کنن براش زن صیغه ای گرفتن! خلاصه اینکه بقول منا چیزای زیادی تو مجرم شدن پسره نقش داشته!

  • سُر. واو. شین

    ۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۲۰

    درسته موافقم کاملاً

  • گم نام

    ۲۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۲۹ وب سایت

    باید یه چیزی بین این دو تا انتخاب کرد.نه همه رو خوب خوب دید نه بد بد

  • سُر. واو. شین

    ۲۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۵۰

    هوم .. اینم میتونه راه حل خوبی باشه احتمالاً :-؟

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">