به‌ هر‌ حال

چالش کتابخوانی 1395 / گام چهارم

دوشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۳۸ ق.ظ

Book1395 - 4

وقتی برای چهارمین کتاب چالش امسال تصمیم گرفتم یه ترجمه از یه نویسنده‌ی نامدار ایرانی رو بخونم اول از همه فکرم رفت سمت ترجمه‌های جلال آل احمد و خصوصاً سوء تفاهم از آلبرکامو که چند مدته میخوام بخونم و نمیشه. ولی یهو برخوردم به کتاب مسخ از فرانتس کافکا که صادق هدایت ترجمه‌ش کرده و خلاصه همونو خوندم برای چالش.

کتاب خیلی عجیبی بود. جوری نبود که پاراگراف نمونه ازش بذارم ولی خوندنش رو حتماً پیشنهاد میکنم. کل داستان یه نوع حمله‌ی اساسی به سیستمی هستش که انسان‌ها توی روابطشون با هم ایجاد کردن و نقد خیلی محکمی به جامعه‌ای که توی اون، همه روز به روز بیشتر از قبل از هم فاصله میگیرن و تمام جامعه داره به سمت زوال پیش میره. جامعه‌ای که توی اون آدما فقط وسیله‌هایی هستن برای انجام یه سری وظیفه و رسیدن به یه سری هدف مشخص؛ به این شکل که گویا اون وظیفه و هدف تنها چیزیه که به وجود انسان بها میده و بدون اون هیچ ارزشی برای شخص وجود نداره. البته این نقد و حمله که گفتم کاملاً غیر مستقیم انجام شده و اگه فقط داستان رو بخونین و رد بشین شاید حتی متوجه نشین چه چیزی استعاره از چه چیزیه. ولی اگه با دقت بخونین فضای تاریکی که ترسیم کرده خیلی میتونه جذاب باشه براتون.

بستر داستان هم از یه روز صبح شروع میشه که یه آقای محترمی به اسم گره‌گور سامسا از خواب بیدار میشه و متوجه میشه که به یه حشره تبدیل شده و باقی داستان بر مبنای همین اتفاق پیش میره.

شهر کتاب آنلاین این کتابو برای فروش داره با قیمت خیلی مناسب. اگه هم فرصت خوندن کتاب ندارین، از سایت و اپلیکیشن نوار که خودم خیلی باهاش حال میکنم میتونین نسخه‌ی صوتی این کتابو گوش بدین. 

  تو چالش بیشتر از اینا پیش رفتم ولی فرصت نمیکنم معرفی کنم اینجا. 

  کتاب کلاسیک با حجم مناسب معرفی کنین ملت. نمیدونم چی بخونم واسش! D: 

  المپیک تموم شد، تابستون داره تموم میشه، کلاسا بیست شهریور شروع میشن و هزاران اتفاق بد دیگه داره میفته، ولی همچنان تنها ری‌اکشن من اینه که همینجا نشستم و میگم تف به این چرخ گردون!

  موج از این بار چنان کشتی طاقت بشکست / که عجب دارم اگر تخته به ساحل برود ..

  پست‌های من درباره‌ی این چالش رو میتونین از صفحه‌ی برچسب Book1395 # یا لینک کوتاه شده‌ی Bit.ly/Book1395 بخونین.

۴ ۰
۱۲ دیدگاه
| اشتراک‌گذاری‌: به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم

این مطلب با برچسب‌های, Book1395, بازی وبلاگی, صادق هدایت, فرانتس کافکا, مسخ, چالش کتابخوانی, چالش کتابخوانی 1395, کتاب, کتابخوانی در تاریخ دوشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۳۸ ق.ظ، توسط سُر. واو. شین منتشر شده است.
  • پر هام

    ۰۱ شهریور ۹۵ ، ۰۷:۳۲ وب سایت

    راستش خیلی وقته که دغدغه ی من هم شده همین ابتر بودن نظام اجتماعی . به نظرم همین شکوه و شکایت هایی که تو پی نوشت این پست نوشتید هم به نوعی بر می گرده به نظام اجتماعی که ما رو به زور مجبور به قبول ارزش های خودش کرده .درواقع تحصیل و به تبع اون "اشتغال" محصول همین نظامن .

    البته نمیدونم ایده ی من تا چه حد به کتاب ربط داره . ممنون از معرفی ش . حتما میرم سراغش .
    تو ادبیات کلاسیک بهترین پیشنهاد به نظرم موبی دیکه . ظاهرا خیلیا اعتقاد دارن این رمان بهترین رمان تاریخه . چارلز دیکنز هم آثارش دلنشینه . "داستان دو شهر"ش دیوانه کننده بود . ولی حجمش زیاده .
    "دکتر جکیل و آقای هاید" هم فوق العادس . صد و خورده ای صفحه هم بیشتر نیست .

  • سُر. واو. شین

    ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۱۰

    کتاب رو بخون حتماً. چیز جالبیه.


    به خاطر کتابا هم ممنون خیلی. میرم سراغشون ببینم چجوریا میشه D: 

  • کوثر بانو

    ۰۱ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۳۸ وب سایت

    کلاسیک: 

    غرور و تعصب ( فیلمشم هست)
    اما
    جین ایر
    بلندی های بادگیر
    ربکا
    دزیره

  • سُر. واو. شین

    ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۱۰

    خیلی مرسی. سرچ میکنم ببینم چجوریاس D:  

  • تو کا

    ۰۱ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۰۱ وب سایت

    من از چالش عقب افتادم :(

    یعنی زدم تو خط خوندن کتاب‌های خارج از چالش:دی

  • سُر. واو. شین

    ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۱۱

    میتونی برسی هنوز دیر نیست که.

  • یوکتو :)

    ۰۱ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۰۹ وب سایت

    روزت مبارک دکتر سر واو شین :)

  • سُر. واو. شین

    ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۱۱

    من دانشجو ام البته تا دکتر شدن راه بسیار است ولی مرسی D: 

  • maryam !

    ۰۱ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۱۱

    حالا اینجا که این کتابو معرفی کردی; من باید اعتراف کنم که پستم راجع به مسخ رو وقتی نوشتم که حالم واقعن بد بود و خستگی ذهنی فشار آورده بود بهم !! ( آیکون دونالد ترامپ و حرف زدن مسئولیت نداره و این حرفا ! :دی )
    بعدش هم چند بار خواستم ادیت کنم پست رو که نشد دیگه !
    هرچند باز هم معتقد بودم داستان خلاء داره انگار !
    که وقتی دنبال دلیلش رفتم دیدم که بعضی ها معتقدن هدایت افکار خودشو وارد ترجمه کرده ! و کافکا هم تو داستان هاش از لغت هایی استفاده کرده که مبهم ن و چند تا معنی ازشون برداشت میشه و عمدن هم این کارو کرده !

    و یه نکته ی دیگه هم اینکه من کلن عادت دارم ساز مخالف بزنم ! :دی
    چیزی که همه ازش تعریف می کنن رو من میرم دنبال پیدا کردن عیب و ایرادهاش ! :دی
    اما تو کامنت هام راجبه مسخ واقع گرایانه تر نظرمو گفتم !

    اینا رو باید می گفتم ! مرسی از کامنت دونیت که این فرصتو برام مهیا کرد !! :دی

  • سُر. واو. شین

    ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۱۷

    البته خب مشکلی که هست اینه که ما اکثرا دنبال یه اتفاق عجیب و فوق العاده تو یه کتاب هستیم که بگیم واو این چقد باحال بود! خود منم اکثر مواقع همینطورم. این کتاب رو البته خود کافکا هم گفته که میتونسته دوباره بهتر بنویسه و مثکه راضی نبوده ازش ولی خب منظوری که میخواسته برسونه رو رسونده یجورایی. چیز جالبی بود بنظرم.


    خواهش میکنم بهرحال کاریه که از دستم بر میومد :))

  • Fatemeh

    ۰۱ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۲۶

    تبریک من رو پذیرا باشید با آرزوی جون سالم به در بردن از علوم پایه و.... 

    سعی کن فقط یک پزشک نشی:))))

  • سُر. واو. شین

    ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۱۹

    مرسی واقعاً‌ :))


    چشم تمام تلاشمو میکنم دو سه تا پزشک بشم :))

  • ف. ش.

    ۰۱ شهریور ۹۵ ، ۱۷:۳۲ وب سایت

    کتاب کلاسیک اگه بخوای بخونی از داستایوفسکی بخون ((:

  • سُر. واو. شین

    ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۱۸

    خب بحث اینه که کدوم کتابش؟ :)) 

  • نگار. س.

    ۰۳ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۲۸ وب سایت

    شب های روشن داستایوفسکی هست، خیلی کوتاه و به قول خارجی ها cute ه :دی 

    شاهکار داستایوفسکی نیست ولی، خیلی هم فوق العاده فوق العاده نیست، ولی خوبه:)

    ،دکتر جکیل و اقای هاید هم هست که از کلاسیک های کوتاهه و خوندنش واجبه، چون کلا توی کتابا و فیلما رفرنس بهش زیاد هست چون خیلی ایده ی بنیادی ای داره. 

  • سُر. واو. شین

    ۰۳ شهریور ۹۵ ، ۰۳:۱۳

    احتمالا همین دکتر جکیل و آقای هاید رو بخونم با این تفاسیر. مرسی.

  • منا مهدیزاده

    ۰۳ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۴۲ وب سایت

    مسخ رو خیلی وقت پیش خوندم... حول حوش ۵،۶ سال پیش... شایدم بیشتر...
    درست یادم نمیاد که دقیقن چرا... صرفن یه حس ویرد یادمه بهش داشتم... خیلی خیلی ویرد!
     صرفن یه خاطرات مبهمی یادمه ازش که داستان دردناک و اعصاب خوردکنی بود...!
    و همچنان یه خاطرات مبهمی دارم که توی همون نسخه ترجمه شده صادق هدایت بعد از مسخ یه داستان دیگه بود که با اون خیلی بیشتر ارتباط برقرار کردم...
    خلاصه که الان که اینارو نوشتی من حس کردم که نیازه برم یه دور دیگه بخونمش یادم بیاد :))

  • سُر. واو. شین

    ۰۳ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۰۱

    آره خب این مدل داستانا خیلی مریضن کلا.


    اون یکی کتابه چی بود؟ :D 

  • ف.ع ‏ ‏‏ ‏

    ۰۸ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۵۰ وب سایت

    برهوت عشق اثر فرانسوا موریاک یه کتاب عالیه حجم کمی داره و نوبل ادبی هم گرفته :)
    راستی روزتون با تاخیر مبارک :) شایدم پیشاپیش برای سال های آینده مبارک :دی
    یه موقعی سیزده چهارده سالگی خواستم مسخ رو بخونم نشد
    هنوزم نشده :|

  • سُر. واو. شین

    ۰۸ شهریور ۹۵ ، ۱۷:۰۶

    مرسی سرچ میکنم ببینم چجوریاس.


    6 سالی مونده تا روز من بشه ولی ممنون :D 

    بخونینش خب حجمش کمه خیلی زمان نمیبره.

  • منا مهدیزاده

    ۱۷ شهریور ۹۵ ، ۰۲:۰۵ وب سایت

    اون یکی کتاب نبود... همین کتاب مسخ بود... ولی یه داستان دیگش... مهمان مردگان :)

  • سُر. واو. شین

    ۱۷ شهریور ۹۵ ، ۰۲:۳۰

    آو :D 

  • raha .

    ۰۶ مهر ۹۵ ، ۱۳:۲۴ وب سایت

    این کتاب رو سالها پیش خوندم و یادمه زیاد خوشم نیومد
    انقدر همه جا اسم این کتاب هست که واجب شد یه بار دیگه بخونمش...
    چالش کتابخوانی ایده جالبیه.

  • سُر. واو. شین

    ۰۶ مهر ۹۵ ، ۲۳:۴۵

    سبکی نیست که آدما خیلی خوششون بیاد. خود منم نمیتونم بگم ازش خوشم اومده. ولی مفهومش جذبم کرد. جالب بود. 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">