به‌ هر‌ حال

شرطی شدن کلاسیک

سه شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۴۳ ب.ظ

چند روز قبل داشتم به روش پیشروی لینک به لینک از یک وبلاگ به وبلاگ دیگه میرفتم و مطالب مختلف رو میخوندم, طبق معمول بعضی انقدر خوب بودن که از خوندن مطالبشون سیر نمیشدم و بعضی انقدر افتضاح که حتی زمان گذاشتن برای بستن تب صفحه رو هم اتلاف وقت میدونستم!

موضوع کلی یکی از وبلاگ هایی که خیلی خوب نوشته شده بود و زمان زیادی برای مطالعه اش گذاشتم روزنوشت های یک نفر بود که گاهی هم گریزی به خاطرات گذشته و تفسیر هایی از اون میزد. اتفاق جالبی که حین خوندن مطالب اون وبلاگ افتاد این بود که با وجود اینکه نویسنده چندین بار توی مطالب مختلف به دختر بودن خودش اشاره کرده بود, به شکل عجیبی ذهن من این اشاره ها رو نادیده گرفته بود و بعد از بستن اون وبلاگ هنوز هم شخصیت اون فرد در ذهنم یه پسر بود! و البته متوجه این موضوع نشدم تا فردای اون روز که برای پیاده روی بیرون میرفتم و ناخودآگاه اون اشاره ها به ذهنم اومدن و خیلی برام عجیب بود که چطور میشه از چنین نوشته هایی رد شده باشم و این فکر به اشتباه تو ذهنم ثبت شده باشه!

به نظرم این موضوع شباهت زیادی با اتفاقی داره که روزانه در زندگی همه ما می افته. برای مثال موقع آشنایی با یک فرد جدید. قانونی وجود داره به این مضمون که هنگام ملاقات با یه فرد جدید نهایتاً 20 ثانیه فرصت دارید که برداشت مناسبی از شخصیت خودتون رو به فرد مقابل القا کنید و این برداشت چند ثانیه ای پایه گذار اساس روابط شما در آینده میشه و آگاهی شخصیتی که تو این زمان اتفاق می افته تا زمانی طولانی قابل تغییر نیست. به طور خلاصه اگه شما در ثانیه های اول آشنایی, فرد مقابل رو دارای شخصیت خوب و مناسب -که البته بستگی به تعریف شما از واژه های "خوب" و "مناسب" داره!- نبینید تا زمانی طولانی -که ممکنه به بینهایت میل کنه!- از ادامه رابطه با اون فرد امتناع میکنید و از اون لذت نمیبرید. ولو اینکه شخصیت اون فرد واقعاً خوب بوده و شما دچار اشتباه شده باشید. و این اتفاق زمانی دردناک تر میشه که شما مجبور به ادامه رابطه با اون فرد باشید, مثلا در یه رابطه کاری یا خانوادگی. این برداشت فقط در صورتی میتونه تغییر کنه و تصحیح بشه که زمانی رو برای فکر کردن به اون اختصاص بدید, جوانب مختلف رو درنظر بگیرید و در نهایت تصمیمی منطقی درباره ی احساس خودتون نسبت به اون فرد یا مسئله بگیرید.

وقتی من اولین خط های اون وبلاگ رو میخوندم, حالا یه به واسطه ی طرز گفتار نویسنده و یا پیشینه ذهنی من, این برداشت تو ذهنم ایجاد شده بود که نویسنده مَرده. این طرز فکر با وجود اشاره های خود اون فرد باقی موند و تا وقتی جدی بهش فکر نکرده بودم از بین نرفت. برخورد ما با خیلی از مسائل روزمره دیگه هم تابع همین امره. برداشتی منفی که توی اولین برخورد با یک مسئله داریم و بعد از اون به خاطر اینکه زمان مناسبی رو به فکر کردن درباره ش اختصاص نمیدیم, ماندگاری اون اشتباه رو تو ذهن خودمون طولانی تر و ریشه ی اون رو عمیق تر میکنیم. متاسفانه تاثیر پذیری این مسئله هم فقط در جهت منفی صورت میگیره. یعنی گاهی با وجود اینکه چندین نفر سعی در از بین بردن برداشت منفی ما نسبت به یک شخص یا مسئله دارن موفق به این کار نمیشن ولی کافیه یک نفر حتی با یک استدلال غیر منطقی ما رو به منفی تر کردن تفکراتمون نسبت به اون موضوع سوق بده تا به راحتی چال ذهنیات ما رو عمیق تر کنه!

این اتفاق آزار دهنده که باعث میشه همیشه به خیلی از اتفاقات نگرش منفی داشته باشیم قطعا خودمون رو هم آزار میده. نه اینکه فقط این مسئله توی مزخرف بودن زندگیمون تاثیر بذاره. ده ها و صدها و هزاران مسئله ریز و درشت دیگه هستن که روی هم جمع میشن و باعث میشن زندگیمون مزخرف بشه و احساس بدی نسبت به اون داشته باشیم. دلیلش هم اینه که ما اصولاً فقط ناظر هستیم و هیچوقت برای بهتر شدن اوضاع حتی سعی هم نمیکنیم!

۱ ۰
۱۱ دیدگاه
| اشتراک‌گذاری‌: به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم

این مطلب با برچسب‌های, برداشت شخصیتی, برداشت اشتباه, شرطی شدن کلاسیک, شرطی شدن, برخورد با افراد جدید, برداشت های ذهنی در تاریخ سه شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۴۳ ب.ظ، توسط سُر. واو. شین منتشر شده است.
  • یاروگفتنی

    ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۰۷ وب سایت

    شمام توی بیست ثانیه اول توی دل ما جا شدی! :))

  • سُر. واو. شین

    ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۴۶

    شما لطف داری :-" 

  • آیدین

    ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۱۳

    این موضوع وقتی بیشتر آزاردهنده میشه که فرد در اون 20 ثانیه از خودش شخصیت مناسبی رو در ذهن شما از خودش ایجاد کنه اما رفته رفته این شخصیت خوب با بدرفتاری هایی که در امتداد همین آشنایی رخ میده خدشه دار بشه . و ما هی به خودمون این امید کاذب رو میدیم که نه . این آدم دارای بستر شخصیتی مناسبی هست ولی گاهی دچار انحراف میشه اما امان از اینکه انحراف فقط همون 20 ثانیه اول بوده . آدم خوب تلاششو میکنه در اولین برخورد خوب ظاهر بشه . و جالب اینه آدم بد هم همینطور . چون به این رابطه نیاز دارن . پس به صورت پیشفرض این نوع شناخت شناخت کاملا غلطی ِچون خطای زیادی داره . 

  • سُر. واو. شین

    ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۴۴

    موافقم!

  • Volume Formula

    ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۲۲:۵۸ وب سایت

    از متنایی بود که با وجود سادگی و روون بودن، به اینکه یبار دیگه بعضی جاهاش با تامل خونده بشه نیاز داشت.

    بخشی که درباره تاثیر گذاری از جهت منفی نوشتی دقیقا تو تموم قسمتای زندگیمون جریان داره، حتی اتفاقی که بهش دید مثبت هم داری بعد از یه رویدادهای منفی، زمینه ای که دید منفیت عمیق بشه و شاید کمتر پیش بیاد که برگرده به حالت اول،هست؛ چه برسه که از اول آدم خودش یه اتفاق رو خوب برداشت نکرده باشه!
    درباره ی اون 20ثانیه ی اول هم خاطرات خنده داری به ذهنم رسید از برخورد های اولم با آدمای مختلف که اینجا جاش نیست:)))
    خسته نباشید:-"

  • سُر. واو. شین

    ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۵۶

    خب این یجورایی بستگی به دید آدم به زندگی داره, در مقابلش خیلیا هم هستن که هرقدر هم سعی کنی جنبه های منفی یه قضیه رو بهشون بگی حاضر نمیشن قبول کنن. جاش نیست بگم ولی یکم به اطرافت نگاه کنی نمونه شو زیاد میبینی!

    ممنون :-"

  • سروناز

    ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۵۶

    در این متن به دو نکته ی منفک از هم اشاره شده : 

    1 . اینکه بگوونه ای رفتار کنیم که دیده اولیه حتی ثانویه و حتی اخرویه یِ افراد نسبت به ما بد و منفی نباشد. 
    2 . اینکه منفی نگری را کنار گذاشته و نسبت به همه چیز و همه کس خوش بین بوده و یا حداقل دیدِ منفی خود را تغییر دهیم چرا که ممکن است در لحظه ی اولیه ی یافتن شناخت نسبت به آن شخص یا موضوع تمام کائنات دست در دستِ هم داده باشند به مهر تا ذهنِ ما را کنند منفی . 

    و آما : 
    در بابِ برداشت شماره ی یک باید به عرض مبارکتان برسانم این موضوع اصلن در دستان و توان و حالا هر چیزِ خودِ انسان ، ( با عرض پوزش خدمت تمامی بشریت ! در موردِ شخص خودم میگویم . خاطرتان جمع! )نیست و اصلن چرا باید باشد؟ چرا باید برای اینکه دیگران ما را انسانی نیکو سرشت و اخلاقمند دریابند تظاهر به خوب بودنِ همیشگی کنیم؟ چرا نباید عصبی شد؟ حالا حتمن با خود میگویید چه کسی گفته عصبی نشو؟! باید بگویم که مِن بابِ مثال عرض کردم آن هم بدین دلیل که وختی انسان عصبی ست دهانِ مبارکش تا بنا گوشش گشوده نخواهد شد قطعن ! حال آنکه در این وضعیت برای بارِ اول با شخصی هم همکلام و یا مرتبط شده باشد و نیز همچنان حالت عصبیِ خود را حفظ نموده باشد که عواقب این آشنایی کاملا قابل پیش بینی ، طبیعی و مربوط به بد اقبالیِ فرد مذکور میباشد . 
    و نیز باید بگویم که نظرِ شخصِ خودِ بنده این است که حاضرم دیدِ دیگران نسبت به من بنابر یک رفتاری نادرست ،البته شاید نادرست ! منفی شده باشد تا اینکه مرا یک انسانِ خوبِ تمام ، عالیِ تمام بدانند (چرا که این خود عواقبی دارد که در این بحث نمیگنجد) . چون میدانید دیگر در کشورِ گل و بلبلِ ما هیچ چیزِ نسبی وجود خارجی و داخلی و مابینِ این دو ندارد ، یا خوبی یا بد. نمیشود کسی که فکر میکنند خوب است بد هم باشد ، استغفرالله و بالعکس . 

    در موردِ برداشت دومم باید بگویم که نظر بنده در بابِ منفی نگری کاملا خوش بینانه است . در موردِ خودم عرض میکنم ، بنده حاضرم سختی ای که از زندگی بر شانه های ناتوانم به دوش میکشم حاصل خوددرگیری ها و منفی نگری هایِ ذهنِ مشوشم باشد تا مثبت نگری های بیجا که در پی دارنده یِ اعتمادِ نادرست است که آن هم حاصلِ احساساتِ کودکانه و جاهلانه ام میباشد( زبانم تاول بزند و انگشتانم کج و کوله شود اگر قصد توهین به دوستان ِ مثبت اندیش را داشته باشم) . اینکه بنده در رابطه با شخصی یا مسئله ای منفی نگر باشم و از قضا حضور آن شخص و یا وجود آن مسئله در زندگیَم منفی بوده و جز ضرر هیچ حصولاتی برایم در پی نداشته باشد خوشحالترم میکند و زندگی را به کامم زیباتر ، تا اینکه با دیدِ مثبت چنین اتفاقاتی حصول یابد . گرچه با همان دیدِ منفی نیز زندگی چُنان تعریفی ندارد در کل ، ولی خب راضیم و اینکه بنده اینگونه مینگرم دیگر ... 

    حال میخواهد این نظراتم شرطی شدن باشد یا هر چیزِ دیگری ، من با اینا زندگیمو سر میکنم . 

    باشد که رستگار شوم و شویم .

  • سُر. واو. شین

    ۰۷ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۱۶

    مشکلی که اینجا وجود داره یک جانبه برداشت کردن شماست. به این معنی که نتیجه صحبت های منو این میدونید که آدم باید چشمش رو به همه ی بدی ها ببنده و فقط خوبی ها رو ببینه, حتی اگر بدی ها جلوی چشمش باشن! که خب قطعا من هیچ جای متن به این اشاره نکردم.

    در رابطه با برداشت اول توضیح اینکه من به هیچ عنوان نگفتم ما باید هرطور شده از خودمون شخصیت مثبتی نشون بدیم. تنها جایی که به چیزی شبیه به این اشاره شد گفتم که فقط بیست ثانیه زمان داریم که شخصیت خوبی رو از خودمون به فرد مقابل القا کنیم. این به این معنای التزام نیست. به این معناست که اگر میخوایم رابطه به درستی پیش بره باید مراعات اون ثانیه های اول رو داشته باشیم و حداقل افسار برخوردمون رو در دست بگیریم. و بالعکس! . دقیقا مثل مراعات رفتار جلوی افراد سالخورده میمونه. این درست نیست که بنابر این اصل که نباید شخصیت دروغ از خودمون نشون بدیم, پس جلوی سالخورده ها هم مثل وقتی برخورد کنیم که جلوی دوستانمون هستیم! خب ممکنه بعضی رفتار ها رو بی احترامی برداشت کنن. منظورم اینه که هر شرایطی رفتاری رو میطلبه و این دروغگویی و سیاه نمایی نیست!

     البته اینکه شرایط گاهی ایجاب میکنه که شخصیتی غیر واقعی  از خودمون نشون بدیم قابل انکار نیست و خود شما هم نمیتونین ادعا کنین که هیچوقت توی زندگیتون برای یک بار هم که شده تظاهر به خوبی یا بدی نکردید!

    در برداشت دوم هم منظور من رو کاملا اشتباه برداشت کردید. من به هیچ عنوان نگفتم که چشممون رو به بدی ها ببندیم و بذاریم آسیب هاشون رو به زندگیمون وارد کنن! منظور کلی من این بود که گاهی باید وقت بذاریم و دید منفی ای که نسبت به بعضی مسائل پیدا کردیم رو تحلیل کنیم و ببینیم آیا واقعا لازمه که این دید رو داشته باشیم یا نه! اگه برداشت منفی رو حاصل اشتباه خودمون دونستیم خب طبعاً باید اصلاحش کنیم و نظرمون رو نسبت به اون مسئله عوض کنیم. ولی اگر متوجه شدیم که اون مسئله یا شخص واقعا جنبه منفی داره بیمار نیستیم که خودمون رو گول بزنیم و بهش نظر مثبت پیدا کنیم!

    البته باز هم تاکید میکنم که گاهی شرایط ایجاب میکنه که متفاوت عمل کنیم, خوبی ها رو بد نشون بدیم یا بدی ها رو خوب, که البته نحوه انجام این کار بستگی به شخصیت و اعتقادات خودمون داره!

    روحیه انتقادی ساختار شکنانه شما رو شدیدا تحسین میکنم ولی بهتره همه جوانب رو پیش از نقد در نظر بگیرید.

    بسیار ممنون که وقت گذاشتید.

  • سروناز

    ۰۷ خرداد ۹۳ ، ۰۱:۳۶

    تشکر بابتِ پاسختون 


    باید بگویم اگر اینطور است که شما میگوید ، بنده کلن لُپِ مطلب شما را دریافت نکرده ام که به گُمانم برمیگردد به دغدغه های چند وخت اخیرم در بابِ مطالبی که در نظرِ اولم ذکر کردم . 
    اگر خدا بخواهد و این پیچ و واپیچِ ذهنِ من از آن دغدغه ها رهایی یابد ، مجددن نوشته هایتان را مطالعه میکنم تا که پی به حرفهایتان ببرم . 
    حتمن در نظر میگیرم.  

  • سُر. واو. شین

    ۰۷ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۴۹

    ایشالله که زودتر برطرف بشن, بازم ممنونم از نظرتون.

  • شایان

    ۰۹ خرداد ۹۳ ، ۰۲:۲۸

    از طرز نوشتنِت خوشمان آمد :-"

  • رکسانا سین

    ۱۱ خرداد ۹۳ ، ۱۶:۴۹ وب سایت

    حالا برپاشت تو از من چی بود تو بیس ثانیه اول؟:))) من همچنان هی حس میکنم تو ازم بزرگتری :)))

  • سُر. واو. شین

    ۱۲ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۳۷

    ترجیح میدم تو فضای خصوصی تری در این زمینه صحبت کنیم :)))

  • قایق کاغـ ـ ــ ـــذى

    ۲۹ خرداد ۹۳ ، ۲۲:۲۶ وب سایت

    اون وبلاگى که داشتى میخوندى احیاناً وبلاگ من نبوده؟! :))
    آخه خودم هر وقت مطالب وبمو میخونم به نظرم پسر میام :| :دى



    + این کد امنیتیتونو (امنیتى‌تان را) اصن دوس ندارم! :| کور شدم :|

  • سُر. واو. شین

    ۲۹ خرداد ۹۳ ، ۲۲:۴۴

    نه یادم نیس کجا بود ولی تو وردپرس بود وبلاگه :))

    والله دست من نیست مال سیستم وبلاگدهیه :دی

  • قایق کاغـ ـ ــ ـــذى

    ۲۹ خرداد ۹۳ ، ۲۲:۵۴ وب سایت

    + بنده هم با همون سیستم وبلاگدهیتون بودم دیگه! :|
    از قول من گوششو بکش بگو "کصافط" :| :دى

    ببین الانم زدم میگه صحیح نیست! ایشششش :|

  • سُر. واو. شین

    ۲۹ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۰۳

    :)))))

    میتونی احساساتتو اینجا مستقیماً باهاشون به اشتراک بذاری :))

  • قایق کاغـ ـ ــ ـــذى

    ۳۰ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۰۴ وب سایت

    به من چه! سرویس وبلاگدهى توئه! :دى

    ولى با این حال درمیون گذاشتم :))))) :دى
    یه جورى درمیون گذاشتم که بفهمن اعصاب ندارم! :| :دى

  • سُر. واو. شین

    ۳۰ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۴۶

    آدمای خوبیَن حالا یه اشتباهی کردن تو کوتاه بیا. ببخششون :))

  • قایق کاغـ ـ ــ ـــذى

    ۳۰ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۲۹ وب سایت

    حرفمو گوش ندادن دیگه نامردا! :| :دى

  • سُر. واو. شین

    ۳۰ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۳۷

    من از جانب اونا عذر میخوام از شما :D

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">